اندر ملاحت و زیبایی 2

استاندارد

شاید هیچ کس به دقت شیخ محمود شبستری، مفهوم حسن و ملاحت را تقریر نکرده باشد. او ظهور و بروز زیبایی را در مفهوم “اعتدال ” جستجو می کند. هر جا اعتدال باشد ، حسن نیز وجود دارد:

ظهور نیکویی در اعتدال است              عدالت جسم را اقصی الکمال است
چو از تعدیل شد ارکان موافق               ز حسنش نفس گویا گشت ناطق

این اعتدال که از آن به تناسب و موزون بودن و امثال آن تعبیر می کنند، در هر عرف و جامعه ای ، ویژگیهای کمابیش شناخته شده  و استانداردی دارد ، به گونه ای که صاحبان آن ویژگی را به حسن و جمال می شناسند و چه بسا به عنوان مظاهر زیبایی به دیگران معرفی می کنند: قد بلند ، گیسوی کمند ، ابروان کشیده کمانی ، مژگان سیاه برگشته و بلند ، چشمان درشت و خمار و…در نزد گذشتگان و قد و بالای ترکه ای “باربی” در زمانه ما ، نمونه ها و مصداقهایی از زیبایی است که گاه به دقت میلی متر تعریف و تحدید شده اند! در عالم زیبایی های انتزاعی نیز ، مثل ادبیات و هنر ، معیارهای زیبایی در هر سبک و دوره ای تقریبا شناخته شده است و شعبده های کلامی و زبانی را همه اهل نظر می شناسند.

اما ملاحت چیزی فراتر از جمال است. به نظر شیخ شبستر ، ملاحت ” از جهان بی مثالی” و سایه ای از جمال جمیل حق است. این راز  وقتی در چهره جلوه کند ملاحت نام می گیرد و چون در سخن رخ نماید بدان فصاحت می گویند:

ملاحت از جهان بی مثالی                    در آمد همچو رند لاابالی
به شهرستان نیکویی علم زد                همه ترتیب عالم را به هم زد
چو در شخص است خوانندش ملاحت     چو در نطق است گویندش فصاحت…

محمد لاهیجی در شرح ابیات یاد شده به تفاوت مفهوم جمال و ملاحت تصریح می کند و می نویسد هر زیبارویی را نمی توان ملیح دانست. هستند زیبارویانی که “جذاب” نیستند و حتی گاه نفرت می پراکنند:” آنچه آن فریبندگی و تصرف می نماید ، تنها نه آن حسن است ، چه حسن که عبارت از تناسب است ، در بسیاری از افراد انسانی یافت می شود که ربایندگی ندارد…”(شرح گلشن راز، ص 408)
اگر روایت مشهور پیامبر را که فرمود: “برادرم یوسف زیباتر بود و من ملیح ترم” در نظر بگیریم، تقسیم بندی زیبایی به حسن و ملاحت ، ریشه ای بسیار کهن در فرهنگ اسلامی خواهد یافت و روایت مذکور تاییدی خواهد بود بر آنچه تا کنون نوشته آمده است.

همگی داستان جدال خلیفه و لیلی را در باب زیبایی در دفتر اول مثنوی خوانده ایم:

گفت لیلی را خلیفه کان تویی            کز تو شد مجنون پریشان و غوی؟
از دگر خوبان تو افزون نیستی             گفت خامش چون تو مجنون نیستی!

خلیفه از زاویه جمال شناسی به لیلی می نگرد و زیبایی او را فراتر از دیگر خوب چهرگان نمی یابد و می گوید : “از دگر خوبان تو افزون نیستی” و حق هم با اوست ، اما مجنون از منظر ملاحت نگاه می کند و در حسن آفتاب خورده این دخترک صحرا و در ریحانگی اندام او و…ملاحتی را می جوید فراتر از معیارهایی که دیگران برای حسن نشان می دهند! بنابر این با تفکیک این دو مقوله نزاع خلیفه و لیلی نیز به نزاعی صوری تبدیل می شود.

این بحث ادامه دارد….

اندر ملاحت و زیبایی 1

استاندارد

ما معمولاملاحت و زیبایی را به صورت مترادف به کار می بریم. می گوییم فلانی زیباست همان طور که می گوییم ملاحت دارد، در آثار اهل فن نیز قلمرو حسن و ملاحت غالبا یکی است، اما در کاربرد قدما این تعبیرات ، هر یک بار معنایی خود را دارند.حافظ می گوید:

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت             آری به اتفاق جهان می توان گرفت

اگر حسن همان ملاحت بود ، اتفاق این دو معنی نداشت ، چون قابل تصور نیست چیزی با خودش اتفاق داشته باشد! به نظر زیباشناسان کهن ما ملاحت امری ذوقی و “لطیفه ای نهانی” است:

لطیفه ای ست نهانی که عشق از او خیزد     که نام آن نه لب لعل و خط زنگاری ست!

حافظ گاه از ملاحت به “آن” و از حسن به “این” تعبیر می کند. اشاره نزدیک “این” به زیبایی های متعارف و در دسترس ، و اشاره دور “آن” به جمالهای دور از دسترس و کمیاب و لطیفه های نهانی نظر دارد:

از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل      این کسی گفت که در علم نظر بینا بود!

به نظر حافظ که از” حسن شناسان” و متخصصان “علم نظر” بوده است ، ملاحت ، چیزی است فراتر از زیباییهای استاندارد و معمولی که با نوعی غرابت همراه است. البته کسانی هستند که هر دو ویژگی را دارند:

اینکه می گویند آن بهتر ز حسن               یار ما این دارد و آن نیز هم!

تفاوت دیگر این دو مقوله آن است که حسن و زیبایی ، به خلاف ملاحت،مثل زهد و علم و فصاحت و…قابل فروش است:

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند     کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

زیبایی را گاه با شعبده آرایش و تیغ جراحی هم می توان به کف آورد، امادر نظر عارفان ملاحت یک امر درونی و مستلزم یک ویژگی معنوی است که باید آن را در “شمایل” معشوق و خصال روحانی یار سراغ گرفت. باز هم از حافظ بخوانیم :

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد     بنده طلعت آن باش که آنی دارد

 این بحث ادامه دارد….

شعر نو و رادیو

استاندارد

رادیوروزی که در بهار ۱۳۱۹ رادیو تهران افتتاح شد، سه سالی بود که نیما نخستین سروده خود را در قالب نو به نام «ققنوس» منتشر کرده بود. رادیو و شعر نو، هر دو ذاتاً به دنیای امروز تعلق دارند و علی القاعده می بایست تعامل مطلوبی با یکدیگر برقرار می کردند، اما در عمل این اتفاق (حداقل تا سال ها بعد) نیفتاد. در این مقاله ضمن تاملاتی کوتاه، تاریخچه پخش شعر نو از رادیو را بررسی خواهیم کرد.
– دستگاه فرهنگی در حکومت پهلوی، از جمله رادیو، به رغم نیما یوشیج و پیروانش که تصور جدی و عمیق تری نسبت به مدرنیسم داشتند، طرفدار نوعی مدرنیسم سطحی بود. حکومت رضاخانی از شاعران می خواست که درباره مظاهر سطحی دنیای امروز مثل دوچرخه و راه آهن و هواپیما شعر بگویند و اقدامات داهیانه رضاشاه را به عنوان کاشف بزرگ حجاب بستایند.
– جریان حاکم بر رادیو در آن سال ها باستان گرایی افراطی بود و از دریچه نوعی ناسیونالیسم تندرو و توجه افراطی به افتخارات باستان به مسائل فرهنگی نگاه می کرد و چنین نگاه پوسیده ای نمی توانست نظر خوشی به شعر نو داشته باشد.۱
– در آغاز شکل گیری رادیو، بعضی از اساتید سنت گرای آن روزگار دعوت شدند تا در کمیسیون رادیو حضور یابند. این کمیسیون روز ۲۹/۲/۱۳۱۹ با حضور محمد حجازی، دکتر شفق و سعید نفیسی تشکیل جلسه داد و از جمله تصمیم گرفت: «گفتارهایی راجع به ادبا و شعرای معروف ایران از رادیو پخش شود.» (اسنادی از تاریخچه رادیو در ایران، ص ۷۱) طبعاً در آن سال ها نیما با آنکه به خاطر سرودن «افسانه» و انتشار اشعار و مقالاتی در مجله موسیقی شهرتی کسب کرده بود، جزء «شعرا و ادبای معروف» شمرده نمی شد و حتی برخی در اصل شاعری او حرف داشتند.۲
جریان سنت گرای سبک بازگشتی که در تداوم حاکمیت بلامنازع بر محافل دانشگاهی کشور بر رادیو نیز سیطره یافته بود، حتی شاعرانی چون صائب و بزرگان سبک هندی را به رسمیت نمی شناخت، تا چه رسد به نورسیده ای چون نیما یوشیج!
تسلط نگاه ادبا و اساتید سنت گرا، در کنار جریان باستان گرای پیش گفته به حدی بود که حتی پس از شهریور بیست یعنی در سال هایی که هرج و مرج کامل فرهنگی و سیاسی کشور را فراگرفته بود و مطبوعات متمایل به شعر و ادبیات نو به وفور منتشر می شد، رادیو رغبتی به شعر نو نشان نداد.

به خواندن ادامه دهید