روی این اصل : نوشته اند : به معنی «بدین جهت ، از این رو » غلط است و هیچ سابقه استعمالی در متون معتبر فارسی و هیچ مبنای موجّهی ندارد و از استعمال آن باید پرهیز کرد.
* مشخص نیست که تفاوت اساسی این تعبیر کمابیش رایج با تعبیر پذیرفته شده « بر این اساس » که مکرر در غلط ننویسیم نیز به کار رفته چیست؟ هر دلیلی که در مورد بر این اساس اقامه شود ، احتمالا در باب روی این اصل هم قابل اقامه است ، چون این دو مترادف هستند.
فلاکت: نوشته اند: این کلمه و اسم مفعول آن مفلوک را ظاهرا فارسی زبانان از روی واژه فلکزده فارسی به سیاق عربی ساخته اند…به هر حال دو کلمه فلاکت و مفلوک از چند قرن پیش در نوشته های فارسی به کار رفته است و استعمال آنها اشکالی ندارد.
* در تکمیل فرمایش استاد محترم می افزاییم که فلاکة و مفلوک چند قرن است که به عربی هم راه یافته و عربها هم مثل ما هم فلاکت دارند و هم مفلوک! به عنوان شاهد این ادعا می توان به اثر مستقلی با نام کتاب الفلاکة و المفلوکین اشاره کرد. مولف خوش ذوق این اثر نویسنده ای مصری است که در دمشق می زیسته و به سال ۸۳۸ ه ق در قاهره درگذشته است. او خود در مقدمه به این نکته اقرار دارد که این تعبیر را از “افاضل عجم” شنیده است. در مورد اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب رجوع کنید به کتاب نکته چینی هایی از ادب عربی(ص ۳۲۹-۳۴۳) نوشته علی رضا ذکاوتی قراگزلو که به همت انتشارات طرح نو به سال ۱۳۸۲ بیرون آمده است.
ماهیانه/ ماهانه: نوشته اند: صفت یا قید ماهیانه امروزه کمتر به کار می رود و چه بسا به نظر نویسندگان معاصر غلط بیاید ، اما…نباید آن را غلط پنداشت…بر اساس یک قاعده کلی ، کلماتی را که در جمع “ان” می گیرند با افزودن “ه” غیرملفوظ …به پایان “ان” می توان تبدیل به صفت و قید کرد، مانند مرد > مردان > مردانه….صفت یا قید ماهیانه نیز از ماهیان گرفته شده است. ماهیان به منزلهّ جمع ماه امروزه نامستعمل است ، ولی در متون قدیم به کار رفته است…
* توضیحات جناب نجفی درست است، اما برای روشن تر شدن وجه اشتقاق کلمه ماهیان – به عنوان جمع ماه – باید یادآوری کنیم که این کلمه در اصل پهلوی خود “ماهیکان” بوده است ، درست مثل سال که در اصل سالیکان بوده و در ذیل مبحث سالیانه به آن اشاره کردیم.
نفّاخ: نوشته اند: امروزه در فارسی نفاخ را به معنای «نفخ آور» به کار می برند. این معنی از ساخته های فارسی زبانان است.
* شواهد متعددی از آثار عربی ، بویژه در میان آثار طبی قدیم می توان نشان داد که این کلمه را در معنای مزبور به کار برده اند. به عنوان مثال در نهایه الارب فی فنون الادب ، نوشته احمدبن عبدالوهاب نویری ، از مولفان قرن هشتم مصر در مورد تره آمده است: ” و الکرّاث کلّه نفّاخ …”.
وقایع : نوشته اند : این کلمه در عربی جمع وقیعه به معنای « بدگویی در پشت سر کسی» است، اما در فارسی از قدیم آن را به منزله جمع واقعه به کار برده اند و اشکالی ندارد…
* در عربی نیز وقائع را به منزله جمع واقعه فراوان به کار برده اند. به عنوان یک نمونه، ابن معتز در بیتی مشهور گفته است:
قالت کبرتَ و شبتَ ، قلتُ لها
هذا غبارُ وقائع ِ الدّهر
که ترجمه اش می شود:
گفتا که پیر گشتی و مویت سپید گشت
گفتم غبار حادثه های زمانه است!
* اساسا در مورد برخی تعبیرات که در غلط ننویسیم به عنوان برساخته فارسی زبانان و فاقد سابقه استعمال در عربی از آنها یاد شده ، درنگها و تردیدهایی وجود دارد که ما برای رعایت اختصار به آنها نپرداختیم. از آن جمله است واژه ممهور – به معنی مهر شده – و چند واژه دیگر.مولف محترم می باید در چاپهای بعدی با مراجعه به فرهنگهای معتبر و آثار کهن و جدید عربی ، ادعاهای خود را در این زمینه با دقت بیشتری همراه سازند.