وقف یکی از مهم ترین مقوله های فرهنگی و تمدنی در مشرق زمین است. در گذشته نه چندان دور ، بیشترین مراکز علمی و بهداشتی و تربیتی و بناهای عام المنفعه در کشورهای اسلامی به دست واقفان و نیکوکاران به وجود می آمدند و به حیات خود ادامه می دادند.امروزه البته وضع به گونه ای دیگر است و فراموش شدن فرهنگ وقف در کشورهای اسلامی دلایلی دارد که جای پرداختن به آن در این مختصر نیست.
وقف اختصاصی به فرهنگ مسلمانی ندارد. زرتشتیان و کلیمیان و مسیحیان و … به گونه هایی از وقف باور دارند و حتی بسیاری از مراکز و بنیادهای فرهنگی و تحقیقاتی در دنیای امروز – از جمله نهادهایی مثل جایزه نوبل – از طریق نوعی وقف به وجود آمده اند و به فعالیت مشغول اند. بنابر این وقف را می توان یک “دستاورد بشری” دانست که مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی و… ماتریالیست و لائیک را در زیر چتر خود گردآورده است. احیانا افراد ناآگاه یا «هرهری مذهبها» – یعنی ملحدهای سطحی – ممکن است با اصل مسئله وقف مشکل داشته باشند.
در متون ادب فارسی فراوان به موضوع وقف اشاره شده و قسمتی از این اشارات مربوط می شود به سوء استفاده هایی که از اوقاف در طول تاریخ صورت گرفته است. همه ما این بیت معروف حافظ را در خاطر داریم:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است!
اما نمونه هایی دیگر از ادبیات وقف:
یکی از علمای راسخ را پرسیدند: “چه گویی در نان[= مستمری] وقف؟ ” گفت: “اگر نان از بهر جمعیت خاطر ستانند ، حلال است ، و اگر جمع[= گوشه عبادت] از بهر نان می نشینند حرام!” (گلستان سعدی)
آورده اند که در آن وقت که شیخ ما ، قدّس الله روحه العزیز ، به نیشابور بود ، استاد ِ امام بُلقاسم قشیری را ، قدّس الله روحه العزیز ، پیغام داد که ” می شنویم که در اوقاف تصرّف می کنی ، می باید که نیز[=دیگر] تصرّف نکنی.” استادِ امام جواب باز فرستاد که “اوقاف در دست ماست، در دل ما نیست.” شیخ ما جواب باز فرستاد که ” ما را می باید که دست شما چون دل شما باشد!” ( اسرار التوحید)
و بیت المقدّس را بیمارستانی نیک است و وقف بسیار دارد و خلق بسیار را دارو و شربت دهند و طبیبان باشند که از وقف مرسوم [=دستمزد] ستانند. ( سفرنامه ناصر خسرو)
…و امیر اسماعیل به جوی مولیان سرایها و بوستانها ساخت و پیش تر بر موالیان [= غلامانش]وقف کرد و هنوز وقف است…تا “جوی موالیان” نام شد و عامه مردم “جوی مولیان” گویند. (تاریخ بخارا)
خانقاهی که به خرجش نکند دخل وفا
صرفهّ وقف در آن است که میخانه شود! (مجذوب تبریزی)
چون هرچه وقف گشت به زودی شود خراب
کردیم وقف عشق تو ملک وجود خویش! (صائب )
به خیر خلق مرا گشته دل دو صد پاره
گلیم وقف بلی زود می شود پاره! (هادی رنجی)