نامه ای از زیر آب
گر حبیب من تویی…یاریم نما
تا بکوچم از دیار تو
گر طبیب من تویی…یاریم نما
تا رها شوم ز عشقِ ِ دردبار تو
گر مرا خبر ز عشق بود و رنجهاش
کی دچار می شدم؟!
گر مرا خبر ز بحر بود و ژرفناش
کی به لجّه رهسپار می شدم؟!….
گر خبر ز انتهای راه داشتم
از نخست ، پا در آن نمی گذاشتم…
دل سپرده ام به تو …یاد ده مرا
تا چگونه دل ز تو رها کنم
یاد ده که ریشه های عشق را چگونه بَرکَنَم زعمق جان
یاد ده چگونه می شود که اشک جان دهد میان دیدگان
باز گو چگونه می شود که قلبها
جان نثار می کنند،
شوقها چگونه انتحار می کنند؟!
آه اگر تو راست دست یاوری…
وارهان مرا ز موج
زان که نیست آشنایی ام به شیوهّ شناوری
موج آبی دو چشم تو…می کشاندم به ژرفنا
من بدون تجربه به کار عاشقی…
بدون هیچ قایقی
هیچ اگر من از محبت تو بهره برده ام
دستهای من بگیر
زان که پای تا به سر
دل سپرده ام
من به زیر آب می کشم نفس…
من …غرقه…
غرقه…
غرقه می شوم…
متن عربی را در اینجا ببینید.