چاپ دوم کتاب پارسای پارسی در آستانه انتشار است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را با تجدید نظر و افزودن بخشهای تازه به زودی روانه بازار کتاب خواهد کرد. در اینجا گزارش کوتاهی را که پیش از این در نشریه خردنامه همشهری(شماره 29) در باره چاپ اول این کتاب به چاپ رسیده به استحضار می رسانیم:
باكوله بار«چرا؟»
پارساي پارسي (سلمان فارسي به روايت متون فارسي)، محمدرضا تركي، انتشارات توسعه قلم، چاپ اول، تهران: ۱۳۸۱، ۴۱۲ص.
***
«سلمان فارسي را بايد نماينده روح جست وجوگر ايراني در طلب حقيقت دانست. شگفت آور اين كه التهاب روحي سلمان را مي توان در ديگر فرهيختگان روزگار ساساني وبه صورت كلي و مبهم در كل جامعه آن روزگار حس كرد. آن چه بر دل و جان و خرد سلمان گذشت، بعداً در كليت وجدان و خرد جمعي مردم اين ديار، در قالب پذيرش اسلام، رخ نمود و تحولات عظيم تاريخي را موجب گشت. اگر اين زمينه روحي و فرهنگي وجود نداشت، شمشير اعراب باديه كندتر از آن بود كه انقطاعي در فرهنگ اين سرزمين پديد آورد».
كتاب پارساي پارسي را مي توان، به گونه اي، شرح و بسط همين چند سطر بالا دانست كه در يك مقدمه و چهارفصل، ماجراي سفر معنوي سلمان را باز مي گويد؛ سفري كه سلمان در آن از منزل حيرت، پاي در خارزار طلب مي گذارد و، به قول شاعره معاصر ما، با «كوله بار چرا؟» درپي آواز حقيقت مي دود و سرانجام در بارگاه آرامش نبوي، قرار مي يابد.
چنان كه نويسنده آورده است، سلمان فارسي، نخستين نقطه التقاي دو فرهنگ اسلامي و ايراني است و «اسلام ايراني- نه به معناي التقاطي كلمه- به واسطه جهاد بزرگ و تاريخي سلمان و قوم او، در شكل گيري تمدن بزرگ اسلامي نقشي تعيين كننده داشته است» (ص ده). با اين وجود درصدسال اخير، توجه اهل انديشه و قلم به بازيابي شخصيت سلمان «كمي بيشتر از هيچ» ارزيابي مي شود. نويسنده در اين باره از دكتر شريعتي نقل مي كند كه اين بي توجّهي، نشان دهنده «انحطاط فكري و اخلاقي شگفت انگيز» ماست.
نويسنده درپي اين «نبودن»است كه «پارساي پارسي» را نگاشته است و درست آن است كه بگوييم در هنگامه كاستيِ نوشته هاي فارسي در اين موضوع، كتاب او خواندني و مغتنم است؛ مخصوصاً اينكه پژوهش او به جزييات تاريخي، آن چنان كه تاريخ نويسان رسمي با آن سروكار دارند، نمي پردازد.«هدف اين رساله اولاً و بالذات، تحقيقات تاريخي نيست. يكي از اهداف مؤلف اين است كه سيماي سلمان فارسي را، آن گونه كه درمتون ادب فارسي جلوه كرده … در معرض ديد خواننده بگذارد» (ص دوازده)
با اين همه گويا از تحقيق تاريخي گريزي نيست؛ چرا كه، به بيان نويسنده، يكي از دو عامل ابهام در «شخصيتي كه در همه جمعيت پيچيده است»، ابهام مأخذ تاريخي است. (ص۱۸۲). شايد به همين دليل نويسنده كوشيده است تا «حداقل، عرصه هاي تاريخ، كلام و اسطوره را …. درحد امكان از يكديگر جدا كند». (ص دوازده).
فصل نخست كتاب، با عنوان «پارساي پارسي»، از بحث درباره زادگاه سلمان مي آغازد و آن گاه به وفات او مي رسد، و در اين ميان از «خاندان»، «سفر سلمان»، «ديدار با پيامبر اسلام(ص)» ، «نبردخندق»، «رحلت پيامبر(ص)» و «امارت مداين» سخن مي گويد.
فصل دوم، با عنوان «در قلمرو انديشه ها»، چهار بحث را پيش مي كشد: ۱. سلمان در آيينه تصوّف: «سيماي سلمان فارسي درمتون عرفاني، شباهت فراواني به سيماي مشايخ بزرگ عرفان و تصوّف دارد» (ص۱۹۳)؛ ۲. سلمان و اسماعيليه؛ ۳. سلمان و اهل فتوّت؛ ۴. سلمان و اهل حق.
نويسنده در فصل سوم، «در قلمرو شگفتي ها»، مي كوشد به برخي از حكايات اسطوره اي كه در فصل هاي پيشين به آنها نپرداخته است، اشاره كند. «بديهي است كه حساب اعجاز و خوارق عادت را بايد از اسطوره ها جدا دانست، معجزات مسلّم را بايد حسب ادلّه كلامي پذيرفت، اما اسطوره ها رابايد تحليل كرد و رازورمزهاي نهفته در پسِ نمادها و تمثيل هاي اسطوره رابا سرانگشت دانش گشود». در اين فصل سپس به چهار حكايت اسطوره اي درباره سلمان اشاره مي شود.
فصل چهارم، «در قلمرو نظم فارسي» دو بخش دارد: دربخش يكم به پنج «شاعر سلمانْ نژاد» و نمونه هايي از شعر آنان اشاره مي شود. در بخش دوم گزيده اي از ابيات سخنوران ادب فارسي، كه به نحوي به سلمان فارسي اشارتي دارد، بررسي مي شود. سنايي غزنوي، عراقي، خواجو، قطران تبريزي، انوري ، اقبال وخانم طاهره صفارزاده از جمله اين كسانند.
اميد كه هم نژادان «اين فرزند بزرگوار اسلام و ايران» با خواندن اين كتاب، او را بهتر بشناسند.
ضرورت بازنگری در سرفصلهای رشته زبان و ادبیات فارسی در مصاحبه با ایسنا