مضامین گم شده 16

استاندارد
میرزا محمد عالی شیرازی (متوفی حدود ۱۱۲۰ ه ق) معروف به نعمت خان و دانشمند خان ، از شاعران و مترسلان و طنزپردازان قرن دوازدهم است. نمونه ای از ابیات لطیف او را در اینجا می آوریم. دیوان او  پیش از این در هند چاپ شده است.شد یقین از قصه یوسف که از اعجاز حسن
کف بریدن نیست مشکل ، دل بریدن مشکل است !

کارم ز بس گنه به سرافکندگی کشید
نقاش دید رویم و شرمندگی کشید !

عمری ست که کفرم به ترقی ست ز عشقش
تا حال عجب نیست که ایمان شده باشد !

دلم از بیم فراق تو به خود می لرزد
همچو آن قطره که از گل نچکیده ست هنوز

پیش عشق از عقل خود کی لاف دانایی زنم؟
این قَدَرها هم من دیوانه نادان نیستم !

یا رب نگاه کس به رخی آشنا مکن
گر می کنی، کرم کن و از هم جدا مکن !

پرده برداشت ز رخ شوخ ستمکاره من
می چکد رنگ گل امروز ز نظّاره من

مترسک

استاندارد
پناهي ز خورشيد سوزان نداري
گريزي هم از باد و باران نداري

تو در چار راه فصول ايستاده
بهار و خزان و زمستان نداري

کلاه حصيري تو خنده دار است
ولی شِکوه از چشم گريان نداري

به تن پاره پيراهني داري اما
همین بس که گردی به دامان نداري

کلاغان چرا مي هراسند از تو
تو که هيچ کاري به ایشان نداري

برو عاقلي کن، رها کن جنون را
اگر طاقت سنگ طفلان نداري

به يمن تو اين مزرعه سبز مانده ست
نصيبي تو هرچند از آن نداري!

پارسای پارسی( سلمان فارسی به روایت متون فارسی )

استاندارد

چاپ دوم کتاب پارسای پارسی در آستانه انتشار است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را با تجدید نظر  و افزودن بخشهای تازه به زودی روانه بازار کتاب خواهد کرد. در اینجا گزارش کوتاهی را که پیش از این در نشریه خردنامه همشهری(شماره 29) در باره  چاپ اول این کتاب به چاپ رسیده به استحضار  می رسانیم:

 پارسای پارسی

باكوله بار«چرا؟»

 پارساي پارسي (سلمان فارسي به روايت متون فارسي)، محمدرضا تركي، انتشارات توسعه قلم، چاپ اول، تهران: ۱۳۸۱، ۴۱۲ص.
***
«سلمان فارسي را بايد نماينده روح جست وجوگر ايراني در طلب حقيقت دانست. شگفت آور اين كه التهاب روحي سلمان را مي توان در ديگر فرهيختگان روزگار ساساني وبه صورت كلي و مبهم در كل جامعه آن روزگار حس كرد. آن چه بر دل و جان و خرد سلمان گذشت، بعداً در كليت وجدان و خرد جمعي مردم اين ديار، در قالب پذيرش اسلام، رخ نمود و تحولات عظيم تاريخي را موجب گشت. اگر اين زمينه روحي و فرهنگي وجود نداشت، شمشير اعراب باديه كندتر از آن بود كه انقطاعي در فرهنگ اين سرزمين پديد آورد».

كتاب پارساي پارسي را مي توان، به گونه اي، شرح و بسط همين چند سطر بالا دانست كه در يك مقدمه و چهارفصل، ماجراي سفر معنوي سلمان را باز مي گويد؛ سفري كه سلمان در آن از منزل حيرت، پاي در خارزار طلب مي گذارد و، به قول شاعره معاصر ما، با «كوله بار چرا؟» درپي آواز حقيقت مي دود و سرانجام در بارگاه آرامش نبوي، قرار مي يابد.

چنان كه نويسنده آورده است، سلمان فارسي، نخستين نقطه التقاي دو فرهنگ اسلامي و ايراني است و «اسلام ايراني- نه به معناي التقاطي كلمه- به واسطه جهاد بزرگ و تاريخي سلمان و قوم او، در شكل گيري تمدن بزرگ اسلامي نقشي تعيين كننده داشته است» (ص ده). با اين وجود درصدسال اخير، توجه اهل انديشه و قلم به بازيابي شخصيت سلمان «كمي بيشتر از هيچ» ارزيابي مي شود. نويسنده در اين باره از دكتر شريعتي نقل مي كند كه اين بي توجّهي، نشان دهنده «انحطاط فكري و اخلاقي شگفت انگيز» ماست.

نويسنده درپي اين «نبودن»است كه «پارساي پارسي» را نگاشته است و درست آن است كه بگوييم در هنگامه كاستيِ نوشته هاي فارسي در اين موضوع، كتاب او خواندني و مغتنم است؛ مخصوصاً اينكه پژوهش او به جزييات تاريخي، آن چنان كه تاريخ نويسان رسمي با آن سروكار دارند، نمي پردازد.«هدف اين رساله اولاً و بالذات، تحقيقات تاريخي نيست. يكي از اهداف مؤلف اين است كه سيماي سلمان فارسي را، آن گونه كه درمتون ادب فارسي جلوه كرده … در معرض ديد خواننده بگذارد» (ص دوازده)
با اين همه گويا از تحقيق تاريخي گريزي نيست؛ چرا كه، به بيان نويسنده، يكي از دو عامل ابهام در «شخصيتي كه در همه جمعيت پيچيده است»، ابهام مأخذ تاريخي است. (ص۱۸۲). شايد به همين دليل نويسنده كوشيده است تا «حداقل، عرصه هاي تاريخ، كلام و اسطوره را …. درحد امكان از يكديگر جدا كند». (ص دوازده).

فصل نخست كتاب، با عنوان «پارساي پارسي»، از بحث درباره زادگاه سلمان مي آغازد و آن گاه به وفات او مي رسد، و در اين ميان از «خاندان»، «سفر سلمان»، «ديدار با پيامبر اسلام(ص)» ، «نبردخندق»، «رحلت پيامبر(ص)» و «امارت مداين» سخن مي گويد.

فصل دوم، با عنوان «در قلمرو انديشه ها»، چهار بحث را پيش مي كشد: ۱. سلمان در آيينه تصوّف: «سيماي سلمان فارسي درمتون عرفاني، شباهت فراواني به سيماي مشايخ بزرگ عرفان و تصوّف دارد» (ص۱۹۳)؛ ۲. سلمان و اسماعيليه؛ ۳. سلمان و اهل فتوّت؛ ۴. سلمان و اهل حق.

نويسنده در فصل سوم، «در قلمرو شگفتي ها»، مي كوشد به برخي از حكايات اسطوره اي كه در فصل هاي پيشين به آنها نپرداخته است، اشاره كند. «بديهي است كه حساب اعجاز و خوارق عادت را بايد از اسطوره ها جدا دانست، معجزات مسلّم را بايد حسب ادلّه كلامي پذيرفت، اما اسطوره ها رابايد تحليل كرد و رازورمزهاي نهفته در پسِ نمادها و تمثيل هاي اسطوره رابا سرانگشت دانش گشود». در اين فصل سپس به چهار حكايت اسطوره اي درباره سلمان اشاره مي شود.

فصل چهارم، «در قلمرو نظم فارسي» دو بخش دارد: دربخش يكم به پنج «شاعر سلمانْ نژاد» و نمونه هايي از شعر آنان اشاره مي شود. در بخش دوم گزيده اي از ابيات سخنوران ادب فارسي، كه به نحوي به سلمان فارسي اشارتي دارد، بررسي مي شود. سنايي غزنوي، عراقي، خواجو، قطران تبريزي، انوري ، اقبال وخانم طاهره صفارزاده از جمله اين كسانند.
اميد كه هم نژادان «اين فرزند بزرگوار اسلام و ايران» با خواندن اين كتاب، او را بهتر بشناسند.


ضرورت بازنگری در سرفصلهای رشته زبان و ادبیات فارسی در مصاحبه با ایسنا

” هنوز اول عشق است “منتشر شد…

استاندارد

هنوز اول عشق است نشر تکا ( توسعه کتاب ایران )
تهران ۱۳۸۷
۳۰۰۰ نسخه

این مجموعه ۱۷۱ صفحه ای علاوه بر ۳۶ غزل و ۲۰ سروده
در قالبهای نو ، حدود ۳۰ رباعی و دوبیتی و ۶  مثنوی و …
را در بر دارد. حدود ۲۵ صفحه از کتاب نیز به طنزسروده هایی
در قالبهای مختلف اختصاص یافته است.

 مرکز فروش :   خیابان انقلاب ،چهار راه ولی عصر ،
بین فلسطین و صبای جنوبی ، موسسه نمایشگاههای
فرهنگی ایران ،پلاک ۱۱۷۸ ، فروشگاه نشر تکا .
تلفن : ۶۶۹۶۵۵۸۰


معرفی کتاب به قلم فرهاد صفریان

معرفی کوتاهی به قلم سایر محمدی

نقد محمدکاظم کاظمی را بر مجموعه شعر هنوز اول عشق است در اینجا بخوانید.

سفر به عالم فردا

استاندارد

دور دنیا در هشتاد روز برای ما حکایت بسیار آشنایی است.  این رمان پر حادثه که به سال ۱۸۷۳ م نوشته شده در شمار بهترین رمانهای ژول ورن ، نویسنده مشهور آثار علمی و تخیلی  است. یک ماجراجوی انگلیسی با رفقای خود  شرط می‌بندد که دور دنیا را در 80 روز بپیماید. او در این سفر حوادث غریبی را پس پشت می افکند و سرانجام بعد از گذشت هشتاد و یک روز خود را به مقصد می رساند و با یقین به اینکه یک روز دیرتر از وقت مقرر به وعده‌گاه رسیده ،‌ خود را بازنده می‌پندارد و تسلیم نومیدی می‌شود. اما زود به اشتباهش پی می‌برد و متوجه می‌شود که سفر از غرب به شرق کره زمین باعث شده است تا 24 ساعت اضافه بیاورد و بنابراین شرط را نباخته است.

این موضوع که سفر از غرب به شرق چنین نتیجه غیرمنتظره ای را دربر دارد ، در واقع نکته غافلگیر کننده داستان است. شاید برخی تصور کنند که آگاهی به این موضوع نکته جدیدی است که ژول ورن و یا دانشمندان روزگار وی به آن پی برده بوده اند  یا محصول نگاه علمی پس از رنسانس است ، اما قطعا چنین نیست و جغرافیدانان و منجمان از قدیم به این موضوع آگاهی داشته اند. به عنوان مثال برخی از شارحان ، این بیت از انوری را  در توصیف چابکی و سرعت اسب ممدوح ، ناظر به همین اطلاع علمی می دانند:

زمانه سیری کامروزش ار برانگیزی
به عالمی بردت کاندر او بود فردا

ابوالحسن فراهانی – یکی از شارحان دیوان انوری و سخنوران قرن یازدهم  –  در مورد این بیت نوشته است:

“در هیات قدیم مسلم است که اگر سه کس که در نقطه ای از زمین فراهم آمده اند ، یکی همان جا بماند و دیگری از آنجا رو به مشرق و سومی به سمت مغرب برود ، و این دو تن یک دور زمین را بگردند و به همان نقطه اجتماع رسند ، اگر زمان نسبت به شخص ساکن جمعه بوده است، حین اجتماع مجدد آنها با یکدیگر ، نسبت به کسی که به مشرق رفته است ، روز شنبه و نسبت به آن که به مغرب رفته است پنجشنبه خواهد بود.”

 گمان می کنم این مختصر در توضیح مطلب کافی است. برای اطلاع بیشتر در مورد بیت انوری و مفهوم آن رجوع فرمایید به کتاب ارزشمند شرح لغات و مشکلات دیوان انوری از استاد مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی.