حتی به روی نی سر سردار کربلا
یک نیزه بود از قد دشمن بلندتر !***
یک نیزه بود از قد دشمن بلندتر !***
بازاریان کوفه چه قیمت نهاده اند
آیا ، نگین خونی انگشتر تو را ؟!
***
ای من فدای بر سر نی خوش زبانیت
با دختر سه ساله خود هم سخن بگو !
***
در حسرت لبان تو و کودکان تو
آب فرات تشنه لب از کربلا گذشت !
***
اینها چقدر نامه برایت نوشته اند
معلوم می شود ته دل عاشق تو اند !!
***
این شیرخوار می شود از تشنگی هلاک
آخر به تیر حرمله او را چه حاجت است ؟!
***
هر روز کربلای تو تکرار می شود
اما شبیه روز تو چشمی ندیده است !
***
این نابرادران که برادر نمی شوند
این کوفیان برای تو یاور نمی شوند
***
وقتی حسین رفت تو را همدمی نماند
من داغ آن دمم که تو را محرمی نماند !
***
می سوخت در شرارهّ اندوه ، خیمه ها
نذری خوران در آتش جان سوز قیمه ها !!
***
این اشک اگر به داد دل من نمی رسید
قدّم به زیر بار گناهان خمیده بود