در ادامه مباحث پیشین در این بخش نیز به نکاتی می پردازیم که ممکن است جزئی و ساده باشند ، اما از نظر شارحان دیروز و امروز خاقانی به دور مانده اند یا احیانا خاقانی پژوهان در بیان آن به لغزشهایی دچار آمده اند.
11. هر سو از جوی جوی رقعه شطرنج بود
بیدق زرین نمود غنچه ز روی تراب (ص 42)
“بیدق” به معنی پیاده با “رقعه” و “شطرنج” تناسب دارد و این نکته ای بدیهی است , اما نکته قابل توضیح رابطه بیدق [= پیاده ] با غنچه است. در گیاه شناسی قدیم گلهایی را که دارای ساقه بودند “گل پیاده” و گلهایی را که بر شاخه درخت می روییدند “گل سوار” می نامیدند. معنی بیت این است : جدولها و جویبارها باغ را به صورت رقعه و صفحه شطرنج آراسته بودند و غنچه گل پیاده از روی خاک بر آن رقعه مانند پیاده شطرنج رخ می نمود. ذهن سیال شاعر از گل پیاده به یاد بیدق شطرنج افتاده و به کمک آن تصویر سازی کرده است.
12. چو خاتمم به دروغی به دست چپ مفکن
که دست مال توام , پایبند مال و نصاب (ص 52)
“به دست چپ افکندن” کنایه از خوار کردن است.شاعر از ممدوح خویش می خواهد او را پس از آنکه همواره مورد توجه و نوازش بوده ، به دروغی که دشمنان در حق او می گویند خوار نکند و همچون انگشتری از دست راست که نماد عزت و اقتدار است به دست چپ نیفکند. خاقانی در موضعی دیگر از دیوان خود نظیر همین اصطلاح را آورده است :
بیشی هر دو عالم بر دست چپ نهد
و آنگه به دست راست بر آن بیش , کم زند
این اصطلاح “به دست چپ افکندن ” را نباید با اصطلاح مشابه آن یعنی : ” به دست چپ شمردن ” که اصطلاحی است در حساب عقد انامل یکی دانست. اما آنچه در اینجا در پی بیان آن بودیم این نکته است که خاقانی مضمون بیت خود را گویا از این سخن ابن میّاده (متوفی 149 ه ق) گرفته است:
الم تک فی یمنی یدیک جعلتنی
فلا تجعلن بعدها فی شمالکا
[مگر مرا در دست راست خویش قرار نداده بودی و به من عظمت نبخشیده بودی؟ مرا پس از آن توجه و عنایت در دست چپ خویش قرار مده و خوار مساز ! ]
13. چرخ آمده کعبتین بی نقش
کس نقش وفا از آن ندیده ست (ص 69)
مرحوم سجادی کعبتین بی نقش را ” کعبتین تهی از نقش و بی تاثیر در بازی یا نقش مخالف میل شخص در بازی ” معنی کرده است , اما گویا بی نقش بودن کعبتین و تاس فلک به باور قدما در مورد فلک اشاره دارد که آن را بسیط و به اصطلاح ” غیر قابل خرق و التیام ” می دانستند.حافظ نیز به ساده و بسیط بودن گنبد آسمان در عین پرنقشی آن اشارت دارد :
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
14. مصطفی حاضر و حسّان عجم مدح سرای
پیش سیمرغ خمش طوطی گویا بینند (ص 99)
“سیمرغ خمش” چنان که شارحان خاقانی گفته اند پیامبر اکرم(ص) است که در مرقد خویش خموشی گزیده است و “طوطی گویا” خاقانی که در محضر او انشای قصیده می کند. مرحوم زرین کوب در کتاب دیدار با کعبه جان که از نوشته های ایشان در مورد شعر و شخصیت خاقانی فراهم آمده , در قرائت و تفسیر این بیت دچار مشکل شده و مرقوم داشته اند:
” خودستایی مضحک. در حالی که بر مرقد مصطفی شعر می سراید , خود را حسّان العجم می خواند از اینکه حسّان , شاعر پیامبر در خاک خفته است و خاموش , ادعای برتری برای خود دارد و می گوید : آنجا که سیمرغ (خاقانی) سخن می گوید , طوطی ناچار باید خاموشی گزیند. نظیر این دعاوی بی پایه در کلام خاقانی باز هم هست.”
متاسفانه نظیر این داوریها و کم لطفی ها در کلام استاد زرین کوب و شماری از همروزگاران ما در مورد خاقانی باز هم هست!