روزی افتاد فتنه در کشور
هرکس از گوشه ای فرارفتند
هرکس از گوشه ای فرارفتند
عده ای با شعار رنگارنگ
به خیابان و کوچه ها رفتند
به خیابان و کوچه ها رفتند
آمدند و به یکدگر چون خصم
چون که دادند ناسزا ، رفتند
یک نفر گفت: پول خواهم داد
همه را گر به راه ما رفتند
می نشانم به پای سفره نفت
مردمی را که بی نوا رفتند
دیگری گفت: هرچه دولت بود
غیر من جانب خطا رفتند
پسران فلان کسَک همه عمر
در پی سود و ارتشا رفتند
آن یکی گفت : مردم ایران
در زمان تو کله پا رفتند
آبروی تمام کشور رفت
بس که دنبال ماجرا رفتند
به هدر حق شهروندی شد
شهروندان به روستا رفتند
خاک لبنان به ما چه ربطی داشت؟!
به فلان مملکت چرا رفتند!؟…
این یکی گفت : مدرک زن تو….
در جدل بین که تا کجا رفتند !
هیچ کس از دلیل حرف نزد
همه دنبال ادعا رفتند
چون ندیدند ره به سوی صفا
لاجرم جانب جفا رفتند
خلق بی چاره پای تلویزیون
از تعجب تمام وارفتند!!