وانهادند تورا؛
مثل اسکیموها
که کهنسالان را
تا تن خسته اشان
طعمهّ گرگ شود…
مثل اسکیموها
که کهنسالان را
تا تن خسته اشان
طعمهّ گرگ شود…
مرگ در چشم تو زل زد، خاموش
و تو
– مانند همیشه مغرور –
تلخ، در چشمانش خیره شدی…
و تو
– مانند همیشه مغرور –
تلخ، در چشمانش خیره شدی…
ناگهان
زانوانت لرزید
برف ِ یکدست سپید
ارغوانی گردید!
زانوانت لرزید
برف ِ یکدست سپید
ارغوانی گردید!