پیر چنگی

استاندارد

اگر رومی روم، اگر زنگی ام
اگر نغمه ساز بدآهنگی ام

همین نکته در یاد من مانده است
از آن پیر آشفتهّ چنگی ام

که ای عشق باید بخوانم تورا
شبی با تمامیّ دلتنگی ام

و فارغ شوم جز تو از هر چه هست
رها گردم از ننگ بی ننگی ام

پر از حیرتم، غربتم، نغمه ام
مبین این چنین ساکت و سنگی ام

چه شوری ست در جان بی تاب من
از این بادهّ ناب گلرنگی ام

بهار آمد اما عبوری نکرد
پس از تو ز هفتاد فرسنگی ام!

 


بهارانتان فرخنده باد!

…تو!

استاندارد
شمیم باغ نسترن تویی تو
نسیم دشت یاسمن تویی تو

اگر در این خزان مه گرفته
گلی شکفته در چمن تویی تو

برای این غریبهّ مسافر
هوای دلکش وطن تویی تو

بهانه ای اگر هنوز مانده
برای شوق زیستن تویی تو

کسی که بر لبان او نشسته
هزار حرف بی سخن تویی تو

نفوذ کرده ای به رگ رگ ِ من
شرار بادهّ کهن تویی تو

حریف جان در این تب نفس گیر
به جنگ نرم تن به تن تویی تو

جنون تند عاشقی منم من
تپیدن و نفس زدن تویی تو

برای من هنوز و تا همیشه
نمود ِ عشق و شعر و زن تویی تو!

چهارشنبه سوری!

استاندارد

مطلبی که در پی می آید، قبلا در اسفند ماه ۸۵ در اینجا منتشر شده است .اینک به توصیه برخی از دوستان آن را بار دیگر – با اندکی تغییر- منتشر می کنیم.

 fire-1-copy همان قدر که “فرهنگی شدن سیاست” مفید و مبارک و ارجمند است، “سیاسی شدن فرهنگ” زیانبار و شوم و ناخواستنی است.چارشنبه سوری، به عنوان یک سنت قدیمی ایرانی اگر از مصائب جو سیاست زده  فعلی جان سالم به در ببرد و- تاکید می کنیم-  اگر به درستی و طبق اصالتهای قدیم خودش برگزار شود، می تواند تاثیر خوب و سازنده ای بر شادکامی مردم در آستانه نوروز بگذارد و ضمنا  جلو نفوذ و رواج آیینها و جشنهای بیگانه را بگیرد،اما اگر این چنین نباشد و در برگزاری آن با افراط و تفریطهای فعلی رو به رو باشیم می تواند حتی آثار سوئی در پی داشته باشد.

سابقه “جشن سوری” ، همچون نوروز و دیگر جشنهای کهن ایرانی ، به هزاره های گم شده در تاریخ برمی گردد.

اینکه در اوستا و حتی وداها اشاره ای به جشن سوری نشده،[مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ص ۴۹۵] گواهی است که نشان می دهد این جشن  ، آیینی زرتشتی و حتی آریایی نیست.به نظر مرحوم بهار این جشن، گویا نوعی جادوی گرم کردن و تقویت نیروی خورشید بوده. کلمه “سوری” نیز به معنی”سرخ” است و ربطی به جشن و سور ندارد.[بهار، از اسطوره تا تاریخ،ص ۳۰۵]

از دیدگاه مغان و موبدان دوران ساسانی نسبت به جشن سوری اطلاعی نداریم ولی این نکته که مانویها به این آیین توجه نشان می داده اند و نام آن در متون مانوی آمده [همان،ص ۳۵۵] ، نمودار آن است که شاید عالمان رسمی دوران ساسانی از آن دل خوشی نداشته اند.

پس از اسلام، به گواهی جاحظ  (متوفی ۲۵۵ ه ق)و دیگران، جشنهای نوروز ، از جمله جشن سوری با شکوه و تشریفات در همه جا ، حتی بغداد و دربار خلفا برگزار می شده است[همان، ص۲۹۱].دیوانهای شعر عرب پر است از سروده هایی که در وصف”نیروز” سروده شده اند.[نگاه کنید به مقاله “نوروز در ادبیات عرب” نوشته دکتر حسین علی محفوظ در کتاب برگزیده مقالات معارف اسلامی،ج۲،ص۴۲۳-۴۲۸] در آن روزگار،  برافروختن آتش در شب نوروز انجام می شد و هنوز با روز و شب چهارشنبه گره نخورده بود. به گزارش ابوهلال عسکری (۳۹۵  ه ق) در کتاب الاوائل علت برافروختن آتش در نظر ایرانیان ، زدودن عفونتها و آلودگی ها بوده است.[الشعر دیوان العرب، الاوائل،ص۶۸۴/۶۴۰]معتضد، شانزدهمین خلیفه عباسی ، (متوفی ۲۸۹ ه ق) دستور داد که زمان نوروز از وقت خود به یازدهم ماه حزیران  منتقل شود .این نوروز به نام «نوروز معتضد» شهرت یافت. به فرمان او همچنین آتش افروختن در شب نوروز- جشن سوری – ممنوع شد . این دستور چون با تخفیف میزان خراج رعیت همراه بوده گویا مورد استقبال قرار می گیرد. ابن تغری بردی(متوفی ۸۷۴  ه ق) [ همان، النجوم الزاهره،۱۰۰۱۷/۱۵۹۶] این اقدام را از جمله کارهای مفید معتضد شمرده است.  گزارشهایی از این دست ، نشان می دهند که جشن سوری به همان صورت کهن تا اواخر قرن سوم هجری رسما تداوم داشته است.

احتمال می دهیم نهی خلیفه عباسی، به خاطر مقام روحانی وی ، حتی از طرف حکومتهای ایرانی و ترک به جد گرفته شده و به همین دلیل است که تا قرنها بعد شاهد بی توجهی فرمانروایان ایرانی به این جشن هستیم. این در حالی است که جشنهای دیگر، از جمله سده و مهرگان و نوروز با شکوه فراوان تا دوران هجوم مغول در قلمرو ایران برگزار می شده و دیوانهای شعر فارسی تصویرهای درخشانی دارد از وصف شکوه و عظمت این آیینها و چگونگی برگزاری آنها. اما گویا – در حد تفحص ناقص بنده – نامی از این جشن در دیوانهای مزبور به چشم نمی خورد! گویا تنها در تاریخ بخارای نرشخی(متوفی ۳۵۸ ه ق) ، اشاره ای به یک حادثه آتش سوزی در شب سوری رفته است. البته در همین متن هم از این مراسم به عنوان “عادت قدیم” یاد شده است که می تواند دلالت بر غیر رایج بودن آن داشته باشد.[تاریخ بخارا، ص۳۷]

با ایلغار مغول ، بسیاری از سنتهای کهن ایرانی آسیب می بینند و تنها پس از استقرار حکومت صفوی است که آیینهای باستانی ایرانی در سایه تشیع جان تازه ای می گیرند و به شکل فراگیری با فرهنگ این آیین درمی آمیزند! به عنوان مثال همین چهارشنبه سوری تا همین اواخر در بسیاری از مناطق ایران ، در چهارشنبه آخر ماه صفر و به عنوان یادبود قیام مختار علیه قاتلان امام حسین(َع) برگزار می شد . بر اساس یک عقیده رایج ، مختار در شب چهارشنبه آخر صفر بر بام خانه اش آتش افروخت و مردم را به قیام دعوت کرد. در بخشهایی از افغانستان ، این مراسم هنوز با همین شیوه و به همین انگیزه  انجام می شود. بدین ترتیب چهارشنبه سوری حسن ختامی بود بر عزاداریهای دوماهه محرم و صفر و  جشنی بود برای ابراز شادمانی از کار مختار در انتقام از کشندگان اهل بیت (ع).

در سالهای پیش از انقلاب ، مخالفت با سیاستهای فرهنگی حکومت که در صدد سوء استفاده از آیینهای کهن ایرانی – از جمله چهارشنبه سوری – در برابر اسلام بود ،باعث شد که جمعی از عالمان دینی در برابر این آیین جبهه بگیرند و احیانا آن را بازمانده خرافات پیش از اسلام بپندارند. همین نگاه غیرتاریخی متاسفانه در سالهای پس از انقلاب هم دنبال شد و اکنون کار به جایی رسیده که رادیو و تلویزیون حتی از ذکر “چارشنبه سوری ” پروا می کند و با تعبیراتی چون “چهارشنبه آخر سال” از آن نام می برد!

جالب و بامزه اینجاست که همزمان با اینکه بعضی از مسئولان محترم فرهنگی و دولتی بر انتساب چهارشنبه سوری به گبران و آتش پرستان پای می فشرند ، برخی آن را برساخته اعراب و حاصل اعتقاد به شوم بودن چهارشنبه در نزد عربها می شمارند!

در این میان البته گویا این عده- از لحاظی- پربیراه هم نمی گویند ، چرا که در ایران پیش از اسلام  “چهارشنبه” نداشتیم تا چهارشنبه سوری داشته باشیم!! در تقویم دینی زرتشتیان امروز نیز از تقسیم روزها به شنبه تا جمعه خبری نیست! ضمن اینکه هر کس برای آتش قداستی قائل باشد هرگز از روی آن نمی پرد و ترانه نمی خواند تا چه رسد به اینکه در کنار آن ، به این شکل فجیع ترقه منفجر کند!! به همین علت است که برخی از باستان گرایان غیر زرتشتی ، از قبیل پورداود نیز این شکل برگزاری چهارشنبه سوری را ناپسند می شمردند!

واقعیت آن است که نوروز و چهارشنبه سوری و ..ـ در شکل و شمایلی که به ما رسیده اند – و علی رغم پاره ای ادعاهای احساسی و غیر علمی ، سنتهایی هستند مربوط به هزاره های دور که پس از اسلام رسمیت یافته اند و هویت آنها بر اساس فرهنگ ایرانیان مسلمان باز تعریف شده و سهم فرهنگ بعد از اسلام در هویت کنونی این آیینها و نحوه برگزاری آنها کاملا آشکار است.

متاسفانه در سالهای اخیر به واسطه نگاه غیرتاریخی حاکم بر دستگاههای فرهنگی کشور و از سوی مخالف، به خاطر افراطهایی که در برگزاری چهارشنبه سوری رخ می دهد ، موجودیت این آیین کهن در معرض خطر قرار گرفته است. با تضعیف این جشنها و آیینهای واقعا ایرانی، این نگرانی هر روز بیشتر می شود که رفته رفته ، و در مرحله نخست طبقات متوسط جامعه و به دنبال آنها سایر مردم ، گرایش بیشتری به جشنهای بیگانگان از خود نشان بدهند و برخی جشنهای فرنگی جایگزین اعیاد ایرانی و اسلامی بشود و چهارشنبه سوری هم به همان سرنوشتی دچار شود که آیینهای زیبایی چون مهرگان پیش از این بدان دچار آمده اند! 

 در صورت تداوم بی مهریها و گسترش شرایط ناهنجار فعلی در برگزاری این آیین ، چهارشنبه سوری ، حتی اگر رفته رفته  و در دراز مدت فراموش نشود ، به تدریج از درونمایه اصیل خویش فاصله خواهد گرفت و دستخوش استحاله  خواهد شد.


بعد از تحریر:

بعضی از سایتهای سیاسی و خبری بدون اطلاع نویسنده و باتغییراتی در محتوی و عنوان، از این مطلب استفاده – یا بهتر است بگوییم- سوء استفاده کرده اند. این اقدام غیرحرفه ای خود می تواند مصداقی برای درغلتاندن فرهنگ به حضیض سیاست تلقی شود.

باده آتش

استاندارد
تقدیر من این بود که نفرین شده باشم
تبدیل به این سایهّ غمگین شده باشم

تقدیر من این بود  در این غار مجازی
تنهاتر از انسان نخستین شده باشم

دادند به من جام عطش، بادهّ آتش
تا مست از این خط ّ فرودین شده باشم

ترس من از این است، اگر دیر بیایی
حتی به تو و عشق تو بدبین شده باشم

روزی که بیایی و دل و دین بربایی
شاید من  کافر شده  بی دین شده باشم!

تقصیر جنون بود که با عقل درآمیخت
نگذاشت که دیوانه تر از این شده باشم

شهر هرت!

استاندارد
عاشقان از همه لطیف ترند
شاعران بی گمان ظریف ترند
زور بی خود مزن که بی زوران
از قوی پنجگان حریف ترند

گول باد ِ بُروت را نخوری
قلدران در جهان ضعیف ترند

گردش روزگار بر عکس است
صیفها از شِتا خریف ترند

هست بر عکس “فیل” ، “لیف” اما
فیلها مثل اینکه لیف ترند!

مدعیهای خوبی و پاکی
غالبا از همه کثیف ترند

پول داری رفیق تو هستند
عاشق زار ِ بند کیف ترند!

هست تکلیف دیگران روشن
دزدها هر کجا شریف ترند

وای بر مردمان شهری که
روسپی هایشان عفیف ترند!

 


سید احمد نادمی نازنینم شعر سفر تکوین را در وبلاگش رادیو مانیا ترجمه کرده. بخوانید!