اي مدني برقع و مكي نقاب
سایه نشین چند بود آفتاب!؟
این بیت از مشهورترین ابیات منظومه مخزن الاسرار نظامی است در نعت رسول گرامی اسلام(ص). نظامی از آفتاب رسالت می خواهد که از سایه نشینی, یعنی پوشیدگی و انزوا در مدفن خویش دست بردارد و به فریاد مسلمانان برسد.
عبارت شارحان اما در توضیح “مدنی برقع” و “مکی نقاب” مختلف است و اغلب متکلفانه و نمی تواند مقصود نظامی را به روشنی بیان کند.برای اینکه سابقه بحث روشن شود, نظری می افکنیم به دیدگاههای شارحان گرامی در ذیل این بیت و بعد از نقل هر سخنی به اختصار به نقد آن می پردازیم:
به نظر مرحوم وحید دستگردی, مفهوم بیت از این قرار است:
« یعنی ای کسی که از مسقط الراس مکه و مدفن مدینه برقع و نقاب بر روی گذاشته ای, آفتاب وجود تو تا چند سایه نشین خاک مدینه باشد؟برقع بودن مدینه به سبب قبر و نقاب بودن مکه به جهت مخالفت کفار از تابش آفتاب شرع رسول است.»
سخن شارح محترم در توضیح نقاب بودن مکه بر چهره رسول(ص)روشن نیست, مخالفت مکیان با پیامبر چه ارتباطی با موضوع دارد؟ از آن گذشته کافران مکه هرگز نتوانستند مانع تابش آفتاب شرع نبوی شوند و این آفتاب عالمتاب تا کنون در تابش است!
دکتر برات زنجانی در شرح بیت پس از معنی کردن لغات آن به این مقدار بسنده کرده اند:
« معنی: ای برگزیده ای که پوشش مکیان داری و در خاک مدینه روی در نقاب خاک کشیده ای…»
اشکال این معنی جدا از اینکه نقاب را “پوشش” معنی کرده, در این است که پوشش مکیان داشتن هیچ فضیلتی را ثابت نمی کند تا نظامی از آن در نعت رسول اسلام استفاده کند. این پوشش را دیگران, از جمله کافران و منافقان مکه هم داشته اند!
دکتر بهروز ثروتیان در شرح این بیت به تفصیل – و پریشانی- بیشتری سخن گفته است. به نظر او معنی بیت از این قرار است:
« ای آن که برقع مدنی و نقاب مکی داری و در مدینه برقع بر سر کشیده و در مکه نقاب از چهره گشادی…در این بیت صفتی از صفات مخاطب خود را به کار می برد که خاص اوست و شامل حال جز او نیست(مدنی برقع مکی نقاب) و با این کنایه (کنایه از موصوف) از کاربرد نام “محمد”(ص) صرفا برای تعظیم وی و شعریت بخشیدن به کلام خویش سر باز می زند.و کشف موضوع را در این کنایه آشکار به عهده خواننده می گذاردو او را به تلاش فکری وادار می کند تا دریابد غرض از برقع مدنی و نقاب مکی داشتن چیست؟ خواننده ناچار است برای دریافت این معنی مدارک و مآخذ مربوط به سرگذشت و زندگی پیامبر اسلام را از نظر بگذراند و به مطالعه آن بپردازد, نخست در می یابد که نقاب و برقعی بر روی نداشته تا یکی بافت و خاص مدینه و دیگری از طرایف مکه باشد و حتی از منازعه اهل مکه و مدینه بر سر تدفین آن حضرت نیز نتیجه ای به دست نمی آید و باتوجه به اینکه برقع و نقاب هر دو “روبند” است معلوم می گردد شاعر با استفاده از قراین حالی و مقالی موجود در بیت, برای فصاحت بخشیدن به سخن خود دو فعل مقابل و متضاد “گشاده ای” و “بسته ای” را حذف کرده است:” ای آن که در مکه نقاب از رخ گشاده ای و و در مدینه برقع بر روی کشیده و بسته ای” و همین دو کلام را نیز بالکنایه به معنی زاده شدن و از دنیا رفتن به کار برده است.»
شارح محترم در ادامه شاهدی از شرفنامه نظامی آورده است که نشان می دهد “برقع کشیدن” به معنی کفن و دفن است.
سخن دکتر ثروتیان را با تفصیل ذکر کردیم که نشان بدهیم این شرح نیز گرهی از مشکل بیت نمی گشاید, بلکه برقع و نقابی نیز بر چهره مقصود می کشد! معلوم نیست اگر به ادعای استاد محترم پیامبر (ص) نقاب و برقعی بر چهره نداشته چگونه می تواند”مدنی برقع مکی نقاب” صفت خاص او باشد و شامل حال جز او نشود!؟ دیدگاه شارح محترم ضمنا مبتنی بر این فرض است که دو فعل “گشاده ای” و “بسته ای” در جمله مستتر باشد که چشم هیچ حلال زاده ای آنها را نمی بیند و هیچ قرینه ای نیز در بیت نیست که بر آنها دلالت کند. شارح محترم ضمنا ادعا کرده اند “نقاب گشودن” به معنی “زاده شدن” است که پذیرفتن آن نیازمند اقامه شواهد کافی است.نکات دیگری نیز در شرح ایشان هست که اختصارا از آنها در می گذریم.
اما به نظر دکتر رضا انزابی نژاد:
« “مدنی برقع” مقصود پیغمبر(ص) است که چون در شهر مدینه رحلت کرده و روی از مردم پوشانده است…مکی نقاب: باز مقصود پیغمبر است که در مکه نقاب از چهره برداشت و زاده شد و روی زیبای خود را به عالمیان نشان داد. شاید هم معنی این باشد که نقاب به چهره زد و از مکیان روی نهان کرد, زیرا به جهت مخالفت مشرکان مکه در آغاز بعثت و رسالت, پیغمبر نتوانست اسلام را گسترش دهد و پیش ببرد و ناچار شد روی از زادگاه خود برتابد و هجرت کند. نظامی ترکیب”مکی نقاب” را ساخته است…»
لب دیدگاه شارح محترم همان نظر دکتر ثروتیان است که پیش از این بدان اشاره کردیم.مکی نقاب را که به معنی کسی است که نقاب مکی بر رخ دارد چگونه می توان بر عکس و به معنی نقاب از رخ گشوده در مکه دانست؟! ایشان با تعبیر “شاید” احتمالی را نیز مطرح کرده اند که از محدوده احتمال فراتر نمی رود, چون به سختی می توان پذیرفت که مکی نقاب به هجرت پیامبر (ص) و روی نهان کردن آن حضرت از مکیان اشاره داشته باشد و دریافت لغوی نیز این احتمال را تایید نمی کند.
اما اگر بخواهیم فارغ از اقوال موجود و مساعی شارحان محترم به توضیح مراد واقعی نظامی بپردازیم نیازمند مقدماتی است:
اول اینکه نقاب و برقع و قناع ویژه زنان نبوده است و در گذشته زنان و مردان هر دو از این پوشش استفاده می کرده اند. هنوز در بخشهایی از ممالک اسلامی نقاب یکی از پوششهای رایج مردان است!
فرق زنان و مردان در استفاده از این پوشش در این بوده است که زنان به منظور حفظ حجاب از آن بهره می برده اند و همه حسرت و آرزوی عاشقان این بوده که نسیمی بوزد و نقاب دلبر آنان اندکی جا به جا شود تا آنها به حظی برسند. به قول حافظ:
تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت!
اما در مورد مردان قضیه کمی تفاوت می کرده و پوشیدن قناع و لثام و نقاب نشانه بزرگی و اشرافیت آنها بوده است. البته شدت آفتاب صحرا و طوفانهای شن نیز بر ضرورت چنین پوششی برای مردان صحرا می افزوده است.روسای قبایل و بزرگان عرب از دوره جاهلیت و پیامبر (ص) و دیگر بزرگان صدر اسلام حسب روایات تاریخی از این پوشش اغلب استفاده می کرده اند و به همین دلیل است که نظامی اورا مدنی برقع و مکی نقاب می خواند تا به عظمت او اشاره کرده باشد. بر این اساس “مدنی برقع و مکی نقاب” یعنی همان “برقع پوش مدینه و مکه” که در ساده ترین و روشن ترین مفهوم خود یعنی بزرگ مدینه و مکه!
به گزارش جاحظ در البیان و التبیین :
« از عادات فارسان عرب در اعیاد و اجتماعات و در بازارهایشان , همچون ایام برگزاری بازار عکاظ و ذی المجاز و امثال آن , پوشیدن قناع و پرده بر چهره بوده است…و قناع از نشانه های رئیسان و بزرگان بوده است و دلیل این سخن و شاهد صادق و حجت قاطع بر آن این نکته است که رسول خدا که درود و سلام خدا بر او باد, کمتر بدون قناع دیده می شد…»
در شعر فارسی نیز برقع در مواردی با واژه هایی چون عزت و حرمت در یک ردیف آمده که یادآور همین معنی است:
آدم از او به برقع حرمت سپید روی
شیطان از او به سیلی حرمان سیه قفا (خاقانی)
چون تو برانداختی برقع عزت ز پیش
جان متحیر بماند عقل فغان در گرفت (عطار)
نوشتهی بالا چند سال پیش نوشته شده است و مثل دیگر نوشتههای الکترونیکی که همه خواهان بهروز آن هستند و تاریخ گذشتهها گویی منقضی شدهاند، کسی شاید دیگر به این صفحه مراجعه نکند. اما با خواندن آن یکی دو نکته به نظرم آمد که می نویسم. حالا اگر کسی هم نخواند به قطع و یقین چیزی را از دست نداده است.
نقاب و برقع هر دو به معنای روبند هستند، درست. اما حالا هر کدام چگونه روبندی هستند و چه کاربردی دارند، نیازمند توضیح است.
چرا نظامی، برای مدینه برقع و برای مکه نقاب گفته است؟ به خاطر قافیه و موسیقی شعر؟
نویسندهی این نوشته که نام مبارکشان را در این صفحه دیده نشد و با عنوان یک معلم ادبیات معرفی شدهاند، به شارحان پیش از خود که در بیان دیدگاهشان با شک و شاید سخن گفتهاند، به طور ضمنی خرده گرفته است و چنان وانمود کردهاند که در شرح خود ایشان جای هیچ گونه شک و شایدی نیست. نظر قطعی نظامی همین بوده است و لاغیر.
درود و سپاس از ابراز نظر حضرت عالی. برقع و نقاب در اینجا تفاوتی ندارند و شارحان دیگر نیز تفاوتی در مفهوم آن قایل نشده اند. این مطلب به صورت کامل در شماره ۴۵ مجله نامه فرهنگستان بهار ۱۳۹۰ منتشر شده است. امیدوارم مفید باشد.
توضیحات روشن بود