حذف صفر از مدارک دانشگاهی!

استاندارد

در کشورهایی که پول ملی آنها به دلایل مختلف دچار افت ارزش می شود، این تدبیر اقتصادی رواج دارد که چند صفر را از واحد پولی حذف می کنند.تعداد زیادی از کشورها تا کنون این تدبیر اقتصادی را به کار بسته اند و  نتایجش را دیده اند. شنیده شده که بعضی از جوامع تا ده صفر را از پول خودشان حذف کرده اند.  در همین کشور خود ما هم مدتهاست که زمزمۀ حذف چهار صفر از پول ملی شنیده می شود.

اما به نظر می رسد که همۀ مشکل ما افت ارزش پول ملی نیست و ما در عرصه های دیگری هم با افت ارزش مواجهیم. یکی از این عرصه ها   مدارک دانشگاهی است! شصت سال پیش حقوق ماهانۀ یک مقام عالی رتبۀ دولتی دویست سیصد تومان بود و اگر یک نفر تصدیق ششم ابتدایی, حتی اکابر هم داشت, می توانست شغلی برای خودش دست و پا کند اما امروز به موازات آنکه با آن دویست سیصد تومان نمی توانید جز چند قرص نان ابتیاع بفرمایید مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد و چه بسا دکترای شما هم برای پیدا کردن یک شغل آبرومند کافی نیست!

در شرایط فعلی دانشگاههای ما با همان سرعتی که بانک مرکزی پول چاپ می کند مدرک به دست فارغ التحصیلان خودشان می دهند بی آنکه این مدرکها در بسیاری از موارد  نشانۀ فضل و دانشی باشند و یا دردی از دارندۀ خود دوا کنند. همین پدیده است که من از آن با عنوان افت ارزش مدارک دانشگاهی در کنار افت ارزش پول یاد می کنم.

خب با این افت ارزش مدارک دانشگاهی چه باید کرد؟ یک راهش این است که با تغییرات جدی در شیوۀ پذیرش دانشجو و استفاده از روشهای علمی مجرب و تخصیص بودجه های لازم و … کاری بکنیم که ارزش مدارک دانشگاهی ما با واقعیت جهانی این مدارک برابری بکند که این کار البته با راه افتادن دانشگاههای پولی و فروش مدارک دانشگاهی توسط دانشگاههای انتفاعی و خارجی کار آسانی نیست و با همت و راحت طلبی های ما هم سازگاری ندارد و بهتر است از خیرش بگذریم!

یک راه هم می تواند استفاده از شگردهای دنیای اقتصاد از جمله حذف صفر از مدارک دانشگاهی باشد. (منظور از حذف صفر حذف نمرۀ صفر از کارنامه ها نیست چون این کار مدتهاست که به همت استادان محترم انجام شده و مدتهاست که اعم و اغلب دانشجویان ما با سلام و صلوات و با بالاترین نمرات فارغ التحصیل می شوند. مقصود از حذف صفر در مدارک مشابه همان طرح اقتصادی حذف صفر از پول است!) بدین ترتیب وقتی بعد از اصلاح مورد نظر به یک فارغ التحصیل دکتری بگویند: عزیز من! مدرک دکتری شما فقط به اندازۀ یک لیسانس ارزش دارد و شما در عوض، برابر با یک لیسانسیۀ واقعی می توانی از آن استفاده بکنی هم خیال طرف راحت می شود و  هم جامعه  تکلیف خودش را  با او و مدرک تحصیلیش بهتر می فهمد.

خدا را چه دیدید شاید با این تدبیر فیس و افادۀ توهم آلود داشتن مدرک دکتری  و رسیدن به اوج دانش و پرستیژ هم از  سر طرف پرید و مثل بچۀ آدم نشست و درس خواند و سطح سواد واقعیش را به مدرک ظاهریش نزدیک کرد! و شاید در چنین فرضی- هرچند یک فرض کاملا فانتزی است- دانشگاههای ما هم به ملاکهای دیگری برای رتبه بندی علمی – مثل ارزیابی واقعی تحقیقات و خدمات علمی اشخاص- به جای در ترازو گذاشتن ورق پاره هایی به نام مدرک اندیشیدند!

ادبیات تعلیمی و اخلاق ما ایرانی ها!

استاندارد

ادبیات تعلیمی یعنی ادبیات اخلاقگرا نوع غالب در ادبیات فارسی است و همواره سخنوران ادب فارسی حتی در آفرینش مضامین حماسی و غنائی هم نهایتا به اخلاق و آموختن آن توجه داشته اند. این که می بینید بعضی از شاعران این روزگار مروج و آفرینندۀ نوعی ادبیات مشمئزکننده اخلاق ستیز هستند بیشتر به مشکلات شخصیتی و فردی آنها برمی گردد و ربطی به زبان و فرهنگ ما ندارد.
جالب اینجاست که بعضی از جماعت روشنفکر که عادت دارند همه چیز را واژگونه ببینند و همگان را بر کیش خود بپندارند, گرایش اخلاقی موجود در متون کهن فارسی را نشانۀ رواج بی اخلاقی در جامعه ما از گذشته تا کنون می دانند و می گویند: اگر ما ملتی بی اخلاق نبودیم این همه ادبیات تعلیمی برای اصلاح اخلاق ما نوشته نمی شد و امثال سعدی آن همه از خوبی اخلاقیات برای ما سخن نمی گفتند!
این استدلال مغالطه آمیز مثل آن می ماند که کسی مثلا گرایش سینمای هند به مضامین عاطفی و گریه آور را علامت قسی القلب بودن و خشونت ذاتی هندیها بداند و بگوید اگر هندیها آدمهای خشن و بی رحمی نبودند لازم نبود این همه فیلم گریه دار برای تلطیف عواطف آنها ساخته شود!
واقعیت آن است که ما ایرانیها مثل بقیه خلق خدا نه مجسمۀ معصومیت و بی گناهی هستیم و بوده ایم و نه نماد بی اخلاقی و ریاکاری و همیشه خوب و بد و زشت و زیبا در میان ما وجود داشته است و متاع کفر و دین در میان ما بی مشتری نبوده است اما به گواهی متون ادبی خودمان که آیینه هویت و فرهنگ ماست, همیشه برای اخلاقیات اهمیت و ارزش قائل بوده ایم و امیدواریم از این پس هم روح حاکم بر ادبیات و بویژه شعر ما همین باشد!

یک خطای رایج

استاندارد

 

تعبیر غلطی که به تازگی در رسانه ها و ادبیات سایتها و حتی  اخبار و گزارشهای ورزشی مطبوعات و رادیو و تلویزیون به شدت رواج یافته کاربرد “عربها” و “اعراب” و “ترکها” به جای حکام عرب یا فلان دولت عربی یا دولت ترکیه یا دولت جمهوری آذربایجان است.همه می دانیم که “عرب” و “ترک” شامل میلیونها نفر در سراسر جهان می شود و طبعا نمی توان این تعبیرات را به معنای یک دولت یا عده ای از اشخاص گرفت. دیده و شنیده شده که ترکها و عربها را گاهی به جای فلان تیم از کشور ترکیه یا تیم وابسته به فلان کشور عربی هم به کار می برندیا به جای ورزشکار مثلا ترکیه ای یا اهل جمهوری آذربایجان می گویند ورزشکار ترک و …
متاسفانه این تعبیرات گاهی با نوعی توهین و تحقیر هم همراه است.
چگونه می توان وقتی که یک تیم ایرانی  یک تیم مثلا اماراتی یا ترکیه ای را شکست داده گزارشگر ما بگوید ما روی عربها یا ترکها را کم کردیم!؟
یا چگونه می توان وقتی مثلا چند امیر دست نشاندۀ عرب یا فرض کنیم دولت ترکیه خطایی را مرتکب می شوند بد و بی راهش را به همۀ عربها و ترکهایی نثار کنیم که اولا میلیونها نفر از آنها هموطن خود ماهستند, و ثانیا اکثریت قریب به اتفاق آنها ممکن است روحشان هم از قضیه باخبر نباشد یا حتی مخالف آن باشند؟!

 با کدام منطق زبانی یا بلاغی یا حقوقی می توان چند نفر یا یک گروه را بی آنکه وکالتی داشته باشند، نمایندۀ میلیونها نفر و چندین و چند ملت به شمار آورد؟!
به هر حال واژۀ عرب و ترک هر یک معنای عام  خود را دارند و نمی توان آنها را در یک متن رسانه ای که باید از  دقت و گویایی لازم برخوردار باشد، به معنی تعداد کمی از افراد عرب زبان و ترک زبان یا یک یا چند دولت به کار برد، و بویژه اگر این کاربرد بوی توهین و تحقیر هم داشته باشد قطعا برای نوع مردم عرب و ترک, بویژه هموطنان عزیز ترک و عرب ما آزار دهنده خواهد بود و باید از آن جدا پرهیز کرد!