عکس خاتم

استاندارد

 

آخر ای خاتم جمشید همایون آثار
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود

در توضیح این بیت حافظ استاد خطیب رهبر نوشته است:

ای انگشتری فرخنده اثر جمشید(سلیمان) اگر پرتوی از تو بر رقم و نشان نگین من بیفتد و مرا به کام رساند ترا زیانی ندارد.

این شرح اگرچه درست است اما توضیح نمی دهد که افتادن عکس خاتم ممدوح یا معشوق بر روی نگین حافظ چگونه می تواند او را به کام برساند!

آنچه در پاسخ به این پرسش اجمالا به نظر می رسد توجه دادن به این نکته است که در گذشته احیانا نگین خاتمها را مزین می کرده اند به تصویر پادشاهان و از آن در مهر کردن فرمانها و منشورهای حکومتی استفاده می شده است.در زین الاخبار ـ از آثار تاریخی قرن پنجم- آمده است:

اندر آن خریطه نُه انگشتری بود…نخستین انگشتری نگین او از یاقوت سرخ بود و نقش او صورت مَلِک…و بدین انگشتری منشورها و سجلها مهر کردی.

حافظ ظاهرا می خواهد بگوید: ای خاتم فرخندۀ سلیمانی اگر تصویر نقش بسته بر تو که سیما و عکس ممدوح است بر نگین انگشتری من حک شود و من به برکت آن بتوانم صاحب فرمان و امر و نهی شوم تو را زیانی نخواهد داشت.

حافظ واژه “عکس” را معمولا به معنی پرتو به کار می برد، مثل:

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

که آن را به معنی تصویر نیز می توان گرفت، اما گاه در مواردی آن را دقیقا به معنی تصویر به کار برده است ، همچون این بیت:

مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالی ست

در بیت مانحن فیه نیز ظاهرا عکس را باید به معنی تصویر گرفت.نکته دیگر اینکه در نسخه بدل بیت به جای “نقش نگین” “لعل نگین” آمده که به نظر دقیق تر می رسد، زیرا افتادن عکس یک خاتم بر روی نقش یک نگین دیگر – اگر به معنی حک شدن باشد-تنها باعث مخدوش شدن آن خواهد شد!بنابر این واژه لعل که می تواند تنها به معنی نگین ساده و بی نقش باشد با مفهوم تر است، زیرا که چنین نگینی بهتر نقش می پذیرد.

بیت از جهت مفهوم و تلمیح قرآنی و عرفانی به انگشتری سلیمان و اسم اعظم نیز اشاره دارد اما ذکر کلمۀ عکس ذهن را بیش از آنکه به یاد نقش کلمات حک شده بیندازد، تصویر ممدوح را به خاطر می آورد که گفتیم حک کردن آن بر مهرهای حکومتی مرسوم بوده است.


امروز روز اول دی ماه است…

از اول دی ماه ۱۳۸۴ که این وبلاگ به دنیا آمد تا امروز که اول دی ماه ۱۳۹۱ است به اندازه یک عمر گذشت با تلخ و شیرین ها و فراز و فرودهایش… و شکر خدا که هنوز نفسی هست و اندک فراغتی برای نوشتن و لطف شما دوستان که همواره مرا به نوشتن ترغیب می کند.

با اینکه تریبونهای زیادی برای نوشتن و گفتن هست اما هنوز وبلاگ نویسی و فضای ساده و درویشانه آن برای من از همه جا دلنشین تر و بی تکلف تر است و آرامش اینجا را با زرق و برق و شلوغی جاهای دیگر  عوض نمی کنم.

شاد باشید و سربلند دوستان! مهربانیتان مستدام!


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *