مرحوم محمدجعفر محجوب از یک کتاب بزرگ داستانی به نام “بوستان خیال” نام می برد که حجم آن بالغ بر پانزده جلد می شود و به سال 1155 ق در هند نوشته شده است.مولف این اثر که قصه ای عامیانه از جنس امیرارسلان نامدار را در بر دارد، محمدتقی جعفری حسینی است.
مرحوم محجوب احتمال می دهد که این کتاب نخستین متن فارسی است که در آن به ینگه دنیا یا همان امریکای خودمان اشاره شده است.
مولف کتاب قهرمان قصه خود را به ینگه دنیا که به نظر وی کشوری است مثل هند یا ایران می فرستد و در آنجا او را با پوریای ولی که قبل از او به آنجا رفته و زورخانه ای هم در آنجا تاسیس کرده آشنا می کند!
اگر احتمال مرحوم محجوب درست باشد، این اثر داستانی قرن دوازدهمی نخستین اثر فارسی است که در آن ذکر ینگه دنیا آمده است.
اما در تذکره مجمع النفایس، تالیف سراج الدین خان آرزو (متوفی1169ق) که آن هم یک اثر قرن دوازدهمی است نیز، دو بیت از قزلباش خان امید همدانی(متوفی 1159ق) آمده که در آن به ینگه دنیا اشاره شده است:
از کم سخنی ست کس چو گوید
این حرف فتاده بر زبان ها
هر روز شوند عاشقان نو
کوی تو شده ست ینگه دنیا!
و خان آرزو در ذیل آن توضیح داده است:
بدان که “ینگ” مفتوح و سکون نون و کاف فارسی دنیای نو و تازه است و این ظاهراً زبان فرنگ است؛ چه در این ایام، پبش ایشان جزیره ای زیر زمین پیدا شده که سابق، ارباب هیئت را از آن اطلاع نبود و آن را موسوم به “ینگه دنیا” کرده اند.
از شعر امید همدانی که کوی معشوق را به سبب کثرت و نوشدن عاشقان به ینگه دنیا تشبیه کرده ظاهراً این جور استنباط می شود که ینگه دنیای آن روزگار هم از نظر ما مملکت عشق و کیف و عشرت بوده است!
از سخن خان آرزو نیز که کشف قاره امریکا را به”این ایام” نسبت می دهد معلوم می شود که او تصور می کرده این کشف که تاریخ بشر را دگرگون کرده همان سال ها رخ داده است!
مرحوم استاد ایرج افشار نیز به استناد سخن خان آرزو احتمال داده اند که بیت قزلباش امید کهن ترین یادکرد از امریکا در شعر فارسی باشد.بر این اساس ورود امریکا به ادبیات ما باز هم از قرن دوازدهم هجری فراتر نمی رود.
اما به نظر می رسد که قضیه قدیمی تر از این حرف ها باشد؛ چرا که در بیتی از کمال الدین حیاتی گیلانی، از شاعران قرن دهم و یازدهم، هم به ینگه دنیا اشاره رفته است:
عاقلان را دهر زندان است و شید
غافلان را ینگه دنیایی خوش است!
این بیت را لاله تیک چند بهار در بهار عجم (تالیف 1152ق)نقل کرده و پیش از آن چکیده اطلاعات لغویان و جغرافیدانان آن روزگار را در مورد امریکا آورده است:
بالفتح و کاف فارسی، دنیای دوم، عبارت است از جزیره کلانی که اهل فرنگ آن را حالا دریافته اند و سابق کسی در آنجا نرسیده و ظاهراً زبان اهل فرنگ است.
بر این اساس ورود امریکا به متون فارسی دست کم به قرون دهم و یازدهم باز می گردد.
ماه: دی ۱۳۹۲
آرمان شهرهای زمینی!
استاندارد
آرمان شهرها همیشه در آسمان یا در جابلقا و جابلسا یا عالم هورقلیا نیستند. آرمان شهرها همیشه در گذشته های درپیوسته به اسطوره ها یا آینده های نادیده شکل نمی گیرند. خیلی از آرمان شهرها در روی همین زمینی که ما به روی آن می گذریم پدید می آیند!
تاریخ تفکر ما همواره با این آرمان شهرهای دروغین و راستین درآمیخته بوده است. خیلی وقت ها صاحبان تفکر برای اینکه نشان دهند اندیشه آن ها زمینه تحقق بیرونی دارد و رسیدنی و مقدور است، آرمان شهرهایی را فراروی مردم قرار می دهند که در سرزمینی دیگر بر اساس تفکر آن ها به وجود آمده است.گزارش هایی که اینان از سرزمین آرمان های خودشان می دهند، البته، همیشه واقعی نیست و با مبالغی مبالغه توام است و گاهی هم در تضاد کامل با واقعیت موجود است.
شاید اولین آرمان شهر، از این دست، در گذشته ما “مازندران” شاهنامه باشد؛ سرزمینی که نماد یک تفکر است؛ تفکر دیوان و خدایان فراموش شده قوم ایرانی که اهریمن با زمزمه آن در گوش کاووس می خواهد او را بفریبد و با درمیان نهادن زیبایی های آن او را به همان تفکر فرابخواند:
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون لاله و سنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار…
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
آرمان شهر دیگر از این دست در روزگار ساسانی هندوستان است که تصور می کنم بیش از همه برای مانوی ها سرزمین حکمت و معرفت است و بر اساس همین تفکر کسانی چون برزویه طبیب برای یافتن حکمت هندوستانی به آن سرزمین راهی می شوند.این اندیشه تا عصر صفوی هم ادامه دارد و بسیار کسان برای شناختن و دیدن این سرزمین شگفتی ها راه سفر در پیش می گیرند؛ و البته بسیاری نیز سرانجام خسته و سرخورده آن دیار را “هند جگرخوار” می نامند و دست از پا درازتر برمی گردند یا در همان جا می مانند و جان می سپارند!
بعد از اسلام و پیدایش نهضت ترجمه و گسترش تفکر یونانی این سرزمین است که به عنوان آرمان شهر اندیشه و تفکر مطرح می شود و کم کم افسانه هایی به وجود می آید که آب و هوای خاک یونان را مناسب با رویش تفکر معرفی می کند و از کاروان هایی سخن می گوید که تا قدم به خاک یونان می گذارند افکار فلسفی به ذهن آنان هجوم می آورد و وقتی از آن سرزمین بیرون می روند همه آن اندیشه ها را از یاد می برند!
در روزگار اموی شام و دمشق تبدیل به سرزمین رویاها می شود و در خلافت عباسی بغداد به شهر هزار و یک شب های اسراآمیز مبدل می شود.با پیدایش تفکر اسماعیلی، مصر و قاهره که پایتخت خلافت فاطمی است، می شود آرمان شهر شگفت انگیز داعیان اسماعیلی! نگاه کنید به آنچه ناصرخسرو در مورد پایتخت فاطمیان و عزت و اقتدار و رفاه مردم آن در سفرنامه و دیوان خود نوشته تا نقش نگاه ایدئولوژیک در آفریدن یک آرمان شهر زمینی را به وضوح ببینید!
وقتی در گذر تاریخ به اواخر قاجاریه می رسیم، “شهر فرنگ” با همه شگفتی های آن و از همه رنگ بودنش آرمان شهر منورالفکرهای ما را پدید می آورد!
با شیوع اندیشه های شیوعی و مارکسیستی این آرمان شهر از شهر فرنگی که عمدتا انگلیس و فرانسه است، به شوروی جای می پردازد و شاعران ما از سرزمینی سخن می گویند که خروس آگاهی و بیداری در آن خوانده و از خشک آمدن کشت خویش در کنار کشت همسایه که ظاهرا همان همسایه شمالی و همان آرمان شهر زمینی است نغمه سرمی کنند!
در این روزگار، گروه های مختلف مارکسیست بسته به سلایق و تفکراتشان با توصیفات مبالغه آمیز فراوان گاه شوروی و گاه چین را به عنوان این آرمان شهر معرفی می کنند و گاه حتی کشورهای بیچاره ای چون آلبانی به عنوان آرمان شهر عدالت و بهشت زمینی طبقه کارگر توسط برخی نحله های سیاسی مطرح می شود!
علی رغم اصرار و ابرام گروه های چپ بر این آرمان شهرها و با آنکه هزارها تن از آنان بر سر این رویا جان می سپارند یا به زندان و شکنجه و آوارگی و تبعید و..تن درمی دهند، حوادث بعدی، از جمله فروپاشی شوروی، توهمی و دروغین بودن این آرمان شهرها را برسر بازار جار می زند!
اما اخیراً برخی از متفکران ما از قبیل مصطفی ملکیان کشورهای اسکاندیناوی را به عنوان آرمان شهر عقلانیت و معنویت مطرح کرده اند…و این ماجرا همچنان ادامه دارد!
آرمان شهرها همیشه در آسمان یا در جابلقا و جابلسا یا عالم هورقلیا نیستند. آرمان شهرها همیشه در گذشته های درپیوسته به اسطوره ها یا آینده های نادیده شکل نمی گیرند. خیلی از آرمان شهرها در روی همین زمینی که ما به روی آن می گذریم پدید می آیند! تاریخ تفکر ما همواره با این آرمان شهرهای دروغین و راستین درآمیخته بوده است. خیلی وقت ها صاحبان تفکر برای اینکه نشان دهند اندیشه آن ها زمینه تحقق بیرونی دارد و رسیدنی و مقدور است، آرمان شهرهایی را فراروی مردم قرار می دهند که در سرزمینی دیگر بر اساس تفکر آن ها به وجود آمده است.گزارش هایی که اینان از سرزمین آرمان های خودشان می دهند، البته، همیشه واقعی نیست و با مبالغی مبالغه توام است و گاهی هم در تضاد کامل با واقعیت موجود است. شاید اولین آرمان شهر، از این دست، در گذشته ما “مازندران” شاهنامه باشد؛ سرزمینی که نماد یک تفکر است؛ تفکر دیوان و خدایان فراموش شده قوم ایرانی که اهریمن با زمزمه آن در گوش کاووس می خواهد او را بفریبد و با درمیان نهادن زیبایی های آن او را به همان تفکر فرابخواند: که مازندران شهر ما یاد باد همیشه بر و بومش آباد باد که در بوستانش همیشه گل است هوا خوشگوار و زمین پرنگار سراسر همه کشور آراسته بتان پرستنده با تاج زر آرمان شهر دیگر از این دست در روزگار ساسانی هندوستان است که تصور می کنم بیش از همه برای مانوی ها سرزمین حکمت و معرفت است و بر اساس همین تفکر کسانی چون برزویه طبیب برای یافتن حکمت هندوستانی به آن سرزمین راهی می شوند.این اندیشه تا عصر صفوی هم ادامه دارد و بسیار کسان برای شناختن و دیدن این سرزمین شگفتی ها راه سفر در پیش می گیرند؛ و البته بسیاری نیز سرانجام خسته و سرخورده آن دیار را “هند جگرخوار” می نامند و دست از پا درازتر برمی گردند یا در همان جا می مانند و جان می سپارند!
|