ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی
که دم همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که از این باد خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه خوش بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ! از دست مده صحبت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
مضمون کلّی غزل طلب لطف و باده از ساقی است. این غزل را، دست کم از نظر ظاهری، می توان سروده ای بزمی و شادخوارانه دانست که البتّه راه تاویل های عارفانه، طبق معمول غزلیّات حافظ، در آن بسته نیست.
کلمات ساقی، حریف(به معنی هم پیاله)، دختر رز(باده)، مجلسیان( اهل بزم باده)، شادی و صحبت(همنشینی) و کشتی(یادآور نوعی پیاله) فضای بزمی یادشده را در سرتاسر غزل گسترش می دهند.
در برابر واژه های یادشده کلمات: ایّام فراق، غم، باد خزان، چشم بد، تفرقه و طوفان حوادث قرار دارند که به تضاد مفاهیم در غزل دامن می زند و به برجستگی مفاهیم مقابل می افزایند.
خواجه در بیت نخست به ساقی آمدن عید (عید فطر) را تبریک می گوید و این تبریک “عید” زمینه ای را فراهم می آورد که “مواعید” گذشته وی را به او یادآور شود و از او بخواهد حالا که به واسطه ماه رمضان از حریفان مجلس فاصله گرفته ، پس از آمدن عید و رفع منع باده نوشی به جبران مافات بکوشد.
از آنجا که حافظ همیشه از بدعهدی یار و روزگار در شکایت است در بیت بعد به شکوه از ساقی ادامه می دهد و ابراز شگفتی می کند که چگونه در این ایّام فراق(رمضان) از حریفان فاصله گرفته و دلش آمده که این کار رابکند!
در بیت سوم در ادامه مضمون طلب از ساقی می خواهد که سلام و بندگی او را به دختر رز (شراب) برساند و بگوید به واسطه دم و همت( یعنی دعا و نیروی باطنی) ما آزادشده و اینک می تواند نقاب از چهره بگشاید و از انزوای خم بیرون بیاید.
تضاد بندگی و آزادی و دعا و همّت( همّت مفهوم صوفیانه نیز دارد و به معنی دعای پیر نیز هست: همّتم بدرقه راه کن…) با باده ساختار غزل را که مبتنی بر مراعات نظیر و صنعت تضاد است تقویت می کند و با ایجاد پارادکس میان دختر رز و دعا و همّت عارفانه بر تاویل پذیری بیت می افزاید.
مخاطب بیت چهارم بی شک همان ساقی- مخاطب اصلی غزل- است. ارجاع مخاطب به شخصیّت خارجی، چنان که برخی احتمال داده اند، با توجّه به ساختار کلّی غزل ضرورتی ندارد. مخاطب بیت دختر رز هم نمی تواند باشد چون با مضمون مصراع دوم بیت ناسازگار استف زیرا خواستن شادمانی برای شخص معنی دارد نه برای شیئی مثل باده.
بیت بعد سپاسی است به درگاه حق که بوستان سمن و سرو و گل و شمشاد ساقی در این باد خزان، یعنی دوران فراق و تفرقه و…، آسیبی ندیده است. در فرهنگ متداول شاعران سمن و سرو و گل و شمشاد می تواند استعاره از سپیدی پیکر و قد و رخ و زلف (به واسطه سیاهی شمشاد)باشد.بوستان نیز مجموعه زیبایی ها و لطافت های وجودی اوست.
مضمون بیت با اندکی دقّت بیشتر این است که باید خدا را شکر کرد که در آن ایّام فراق و وزش باد خزانی به جمال ساقی خوبرو آسیبی نرسیده است. تو گویی اگر لطف خدا نبود باد خزانی ایّام فراق چه بسا به بوستان جمال ساقی مهرو زیان رسانده بود!
بیت ششم ادامه مضمون بیت قبلی است؛ چرا که بازگشت ساقی از آن تفرقه و چشم بد و آسیب نرسیدن به جمال وی از باد خزانی و ایام فراق را به طالع بلند و بخت مادرزاد او نسبت می دهد که عبارت دیگری از همان لطف ایزدی بیت قبل است؛ تو گویی اگر این بخت بلند نبود رخنه ای در بوستان جمال او به واسطه چشم بد باد خزان حاصل می آمد. پس او نیز باید به شکرانه لطف ایزدی و طالع بلند و بخت مادرزادی که نصیب وی کرده مخموران را در بزم عید شادمان سازد و مواعید پیشین را نیز جامه عمل بپوشاند؛ همچون مضمون این بیت دیگر خواجه:
مرا ذلیل مگردان به شکر این نعمت
که داشت دولت سرمد عزیز و محترمت
بیت پایانی با تلمیح آشکاری که به کشتی نوح دارد ، دست ما را در تاویل معنوی و عرفانی و مذهبی باز می گذارد امّا با توجّه به فضای کلّی غزل و ارتباطات درونی آن نمی توان اشاره کشتی به نوعی جام شراب را از نظر دور داشت. کلمه “صحبت” نیز که به معنی همنشینی و مصاحبت است و “از دست ندادن” این مفهوم را بیش از پیش توجیه می کند. بر این اساس طوفان حوادث نیز که در مصراع دوم آمده، چنان که گفتیم، همان ایّام فراق و باد خزان و تفرقه را در محور عمودی شعر فرایاد می آورد.
ساقی به طور ضمنی به نوح و پیاله به کشتی مانند شده و غم های زمانه به طوفانی که باید از آن به باده پناه برد.چنان که در جایی دیگر فرموده است:
فتنه می بارد از این سقف مقرنس برخیز
تا به میخانه پناه از همه آفات بریم