آن دو بیت خاقانی می ارزد جمله دیوان سنائی و فخرینامهاش و او را، که از آن بوی فقر میآید! [مقالات شمس تبریزی]
این سخن شمس تبریزی در باره خاقانی که محققان معاصر ما او را شاعری مداح و بیخبر، یا کمخبر، از عوالم عرفان معرفی کردهاند، در نظر ما سخنی جنجالی و باورناپذیر مینماید. چگونه عارف بزرگی مثل شمس تبریزی میتواند دو بیت خاقانی را از بزرگترین آثار منظوم عارفانه بزرگترین شاعر عارف زبان فارسی، پیش از جلالالدین مولوی، یعنی دیوان و فخرینامه یا حدیقهالحقیقه سنایی و حتی خود سنایی، با همه عظمتش برتر بداند؟!
شگفتتر اینکه شمس از دو بیت خاقانی آنگونه استشمام بوی فقر و عرفان کرده که چنین سخنی گفته، اما محققان معاصر ما از ۱۷۰۰۰ بیت دیوان خاقانی بوی عرفان را درنیافته و با تردید بسیار، حداکثر او را صاحب نوعی عرفان مقلدانه دانستهاند! یا محققان عظیمالشان ما بیشتر از شمس تبریزی با مفاهیم عرفانی آشنایند، یا شمس شطح گفته است!
واقعیت آن است که شمس کسی نیست که سخن بیهوده بگوید، اما برای تحلیل سخن او باید به نکات دقیقی در سیر تحول عرفان ایرانی توجه کرد، از جمله اینکه شمس خود وابسته به یکی از سلسلههای عرفان قلندرانه آذربایجان است که خاقانی با همان سلسله مرتبط بوده است. درواقع سخن شمس نوعی داوری در باب عرفان خراسانی، به نمایندگی سنایی و عرفان قلندرانه آذربایجان، به نمایندگی خاقانی نیز هست. این سخن را تفصیلی است که این زمان بگذار تا وقت دگر…
اما فارغ از آنچه گذشت این پرسش مطرح میشود که مراد شمس از “آن دو بیت خاقانی” کدام ابیات اوست؟
قدر مسلم این است که ابیات مورد نظر خاقانی آنقدر در محیط قونیه و شاگردان و مریدان مولوی شهرت داشته که شمس تبریز نیازی به ذکر آنها نمیدیده و میدانسته که مخاطبان سخنش به عهد ذهنی مقصود او را درمییابند.
بنابراین “آن دو بیت” را میباید علیالقاعده بتوان در آثار مولوی و شاگردان و مریدان او یافت، شهرت این ابیات اقتضا میکند که آن دو بیت در آثار این طایفه ذکر شده باشد. با تفحص در این آثار بنده به این دو بیت از خاقانی رسیده است که چنانکه شمس گفته، از آن بوی عرفان و فقر به مشام میرسد.
در رساله سپهسالار که در مناقب مولوی تالیف شده آمده است:
خاقانی هم در این معنی حقایقی در دو بیت به غایت حسن میفرماید:
خار پای من منم خود را ز خود فارغ کنم
تا دوی یکسو شود هم من تو گردم هم تو من
با تو ننشینم به کام خویشتن بیخویشتن
تا مرا سودای تو خالی نگرداند ز من