سعدی که بیشک یکی از بزرگترین شاعران ایرانی است، همواره، از مشروطه به این سو، در معرض بیمهری نوگرایان و پیروان مذهب مدرنیّت قرار داشته و فراوان بر او تاختهاند. هیچ شاعری در دوران اخیر اینگونه مورد حمله و تعرّض روشنفکران قرار نداشته است؛ تا جایی که در شرح جدال روشنفکران با سعدی کتابها پرداختهاند؛ مثل کتاب خوب جدال با سعدی در عصر تجدّد از کامیار عابدی و …
کار این تعارض به جایی رسیده که برخی از این حضرات رسماً دشنامهای زشت به سعدی داده و برخی نیز او را اصلاً شاعر ندانسته و در پایه یک «ناظم» فروآوردهاند. برخی از این مدّعیان ، عبارت” دروغی مصلحتآمیز به که راستی فتنهانگیز” سعدی را علّت تباهی خُلق و خوی ما ایرانیان پنداشته و دروغگوییهای ما را به گردن آموزشهای سعدی گذاشته اند! و کسانی نیز عبارت “هرکه از مال وقف چیزی بدزدد قطعش لازم نیاید” را مروّج حرامیگری و دزدی و اختلاس دانسته و شماری نیز سخنان سعدی را در وصف باده و ساده علهالعلل رواج فسق و فجور و منکرات و انحرافات اخلاقی جور واجور شمردهاند. در میان فهرست بلند اتّهامات سعدی طرفداری از سرمایهداران است. کم نیستند کسانی که حکایت «جدال سعدی با مدّعی در معنی توانگری و درویشی» را که در باب هفتم گلستان آمده، دلیل وابستگی سعدی به سرمایهداران دانستهاند و جالبتر اینکه در میان این گروه هم مارکسیستهای دوآتشه وجود دارند و هم طرفداران جامعه باز سرمایهداری و وجه مشترک همه اینها هم البتّه نفهمیدن متن و راه نبردن به مقصود سعدی و پیشداوریهای ذهنی است!
دلیل اینهمه معارضه روشنفکرانه با سعدی چیست؟ چرا روشنفکرانی که در ظاهر آن همه حرمت، مثلاً، برای فردوسی و خیّام و حافظ و حتّی مولوی قایل شدهاند، اینگونه در برابر سعدی صفآرایی کردهاند؟
دلیل این همه تعارض را باید در این نکته جستجو کرد که سعدی سخنگوی بلیغ و صریح سنّت ایرانی است. او را با هیچ شعبده و ترفندی نمیتوان به نفع اندیشههای مدرن مصادره به مطلوب کرد و شعر و سخن او را نمیتوان به خدمت هیچ چیز جز سنّت ایرانی درآورد. او نه مثل فردوسی است که بتوان شعرش را پرچم ناسیونالیسم کرد و نه مثل خیّام که بتوان او را ملحدی دهری شمرد و نه مانند خاقانی شعری دشوار دارد که اغیار چیزی از آن درنیابند و از نزدیک شدن به ساحت آن پروا کنند و نه همچون مولوی است که سخنش ابعاد فلسفی داشته باشد و بتوان به صد ضرب و زور برای ترویج تفکّرات مختلف از اصول دیالکتیک مارکسیسم گرفته تا تاویلات مکتب پوپر از آن استفاده ابزاری کرد و نه سخن چندپهلویی مثل حافظ دارد که بتوان آن را، به شیوه برخی حتّی تفسیر ماتریالیستی کرد و هرجور شده آن را به خدمت گفتمان مدرن درآورد و…
سعدی سعدی است با همان شفّافیّت و وضوحی که در سخن او جاری است. او مثل همه انسانها و شاعران خالی از اشتباه نیست، امّا زیبایی سخن او در حدّی است که قرن هاست حاکمیّت بلامنازع خود را ،علیرغم همه دشمنیها و جدالهای مدّعیان، بر گستره زبان و ادب فارسی و سنّت ایرانی حفظ کرده و خواهد کرد؛ چنانکه خود سروده است:
هر کس به زمان خویشتن بود
من سعدی آخرالزّمانم!