خَهخَه آن ماه نو ذوالحجّه کز وادیالعروس
چون خَم تاج عروسان از شبستان دیدهاند
به دیدن ماه نو بر بام برآمدن و استهلال از مستحبّات مسلمانان است و در گذشته که فضای شهرها اینگونه غبارآلود نبود رواج فراوان داشت. در آن روزگار مردم با دیدن ماه نو فریاد برمیآوردند و شادمانی میکردند و به یکدیگر تهنیت میگفتند. طبعاً از راه محاسبات نجومی هم میشد و میشود بدون زحمت استهلال زمان دقیق طلوع هلال و اتّفاقاتی مثل عید فطر را پیشبینی کرد، امّا شارع مقدّس به مومنان توصیه کرده که اگر میتوانند شخصاً در مراسم رویت هلال حاضر شوند و با چشم سر این هلال را که به ناز گوشۀ ابرویی نشان میدهد و رخ میپوشاند رصد کنند. هنوز هم این آیین و سنّت قدیمی مسلمانان از طریق هیاتهایی که مراجع دینی برای استهلال به اینجا و آنجا اعزام میکنند در روزگار ما ادامه دارد.
برخلاف نظر برخی این سنّت و توصیۀ دینی بیاعتنایی به علم و دانش نجوم نیست و برای شارع مقدّس که در موارد متعدّدی دانش نجوم و ریاضی و سایر علوم را در عرصۀ فقه پذیرفته، کاری نداشت که در زمینۀ رویت هلال هم کار را ساده و با یک محاسبۀ ساده تکلیف همه را معلوم کند!
به نظر میرسد حکمت استحباب رویت هلال در این نکته نهفته است که شارع مقدّس از این راه بر آن بوده که یک سنّت اجتماعی زیبا را بر اساس رویت بصری هلال پایه گذاری کند. چه چیز با شادمانی اجتماعی مردمی برابری میکند که پس از یک ماه روزه بر بامهای خانههایشان برآیند و در یک رفتار اجتماعی همدلانه هلال زیبای شوّال را با هم کشف کنند و با سرانگشت به هم نشان بدهند و حلول آن را به یکدیگر شادمانه تبریک بگویند؟!
متأسّفانه این آیین اجتماعی و مردمی زیبا در روزگار ما رفته رفته رو به فراموشی است و بحث عدّهای در ایّام فطر این است که چرا فقها با پذیرش محاسبات نجومی غایله را ختم نمیکنند؟! این عزیزان هیچ توجّهی به کارکرد سنّتهای اجتماعی و مردمی و تأثیرات مثبت آن ندارند.
از بیت خاقانی که در آغاز سخن آوردیم دانسته میشود که همین شادمانی در قالب دیدن اجتماعی ماه ذیالحجّه هم اتّفاق میافتاده و مردم مسلمان با دیدن این ماه نو کلماتی از قبیل “خه” و “زه” و “آفرین” را بر زبان میآوردهاند.
یکی از ممیّزات مسلمانان و نامسلمانان در آن روزگار این بوده که مسلمانان با دیدن ماه نو “خه” میگفتند و غیرمسلمانان نمیگفتند. خاقانی به این نکته اشاره میکند که اگر گبران و نامسلمانان، به رغم مسلمانان، به هنگام دیدن ماه نو خه و مرحبا نمیگویند، چه زیانی به حال ماه نو دارد:
ماه تو را چه نقص اگر گبران
ماه نو بنگرند و خَه نکنند
یادکرد از این آیین زیبای مسلمانی در آثار دیگر شاعران نیز آمده است. به عنوان مثال اثیرالدین اخسیکتی، از شاعران قرن ششم، در این بیت به همین رسم و آیین اشاره کرده است:
خَهخَه تبارک الله، ای ماه نو بهجایی
کم ز آن که هر مَه آخر رویی به ما نمایی
و سنایی این گونه ماه روی ممدوح را خه و مرحبا گفته است:
خَهخَه بهنامایزد مهی، هم صدر و بدر درگهی
ازدرد دلها آگهی، ای عنصر جود و ادب
خاقانی در این بیت نیز ماه نو را «حبّذا» گفته که به همان معنی است:
بر جناح راه دیدم، رویتش زآن گویم اینک
حَبذا آن ماه نو کاندر رکیبش یافتم
جا داشت ما نیز دیشب بر بام دلها برمیآمدیم و به جای بعضی بحثهای تکراری حلول هلال شوّال را خه و مرحبا میگفتیم!