مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
مطرب عشق را شارحان اضافۀ تشبیهی دانسته و آن را به استناد بیتی از دیوان شمس و سخنی از مرحوم فروزانفر در برابر «مطرب زر» یعنی مطربی که به طمع زر ساز زند دانستهاند (← خرّمشاهی، حافظنامه، ج۱، ص۵۰۴)
این معانی البتّه صحیح هستند، امّا به اعتبار این بیت از سنایی میتوان مطرب عشق را در برابر مطرب عقل هم معنی کرد:
یک مطربتان عقل و دگر مطرب عشق است
یک ساقیتان حور و دگر ساقی روح است
تقابل پیوستۀ مراتبی از عقل با عشق در فرهنگ عرفا و اینکه مطرب زر تکلیفش از نظر حافظ مشخّص است و در برابر مطرب عشق امکان عرض وجود ندارد این معنی را تقویت میکند.
نکتۀ دیگر در این بیت شبکهای از تناسبها و ایهامهاست که کلمات آن را از لحاظ معانی حقیقی و مجازی به هم پیوسته است و شارحان به آن بارها اشاره کردهاند؛ از قبیل تناسب مطرب و ساز و نوا و نقش و نغمه، یا زخم و زخمه در نسخهبدلهای دیگر بیت، و فعل زدن به معنی نواختن و راه که به معنی پردۀ موسیقی است. همۀ ای کلمات مفهوم موسیقایی دارند.
بر این شبکۀ درهم تنیده میتوان «جا» را هم افزود که از باب ایهام ترجمه میتواند به معنی «مقام» باشد و مقام نیز، چنانکه میدانیم، یک اصطلاح شناختهشدۀ موسیقی است.
راه به جایی داشتن یادآور اصطلاح مشهور «راه به دهی بردن» به معنی معتبر بودن و متانت داشتن سخن نیز هست. یعنی هر نغمهای که مطرب عشق مینوازد راه به جایی میبرد و سنجیده و حسابشده است و ما را به مقامی رهنمون میشود.