ظفرخان احسن از سرداران و والیان و شاعران قرن یازده هجری است.صائب تبریزی از معاشران او بوده و وی را ستوده است. از او حدود ۳۸۰۰ بیت برجاست. ابیاتی از او :گرچه همچون شانه عمرم در تهیدستی گذشت
یک سر مو از سر زلف تو درهم نیستم !
یک سر مو از سر زلف تو درهم نیستم !
به مردم چنان این جهان تنگ شد
که خود را به ملک عدم می کشند
یک چند چو ما سلسله جنبان جنون باش
تا چند به تقلید خردمند توان بود !؟
با پستی همت چه زنی دم ز اناالحق!؟
این حرف بلندی ست که بر دار توان زد
بی تابی ام بجاست که دوش از هجوم غم
آمد خیال او به دل تنگ و جا نیافت !
در حیرتم که دشمنی کفر و دین چراست
از یک چراغ کعبه و بتخانه روشن است
گه پای بند خالم و گه کوچه گرد زلف
یک دم به حال خود نگذارد هوس مرا
ز دوری تو گرفت آن قدر ملال مرا
که جام باده نمی آورد به حال مرا